آثار وجودى ائمّه بر موجودات ديگر
با توجّه به معناى لغوى «أهل الأرض»، اين پرسش مطرح است كه آيا آن چه درباره ايشان گفتيم در ساير موجودات ساكن كره زمين از حيوانات و جنّيان نيز صادق و آثار مذكور شامل است؟ آرى! وجود و بقاى حيوانات و جنّيان چون انسان ها به وجود امام عليه السلام متقوّم است.
البتّه درباره حيوانات رواياتى نقل شده كه با ائمّه عليهم السلام ارتباط داشته اند و مشكلات خود را به خدمت امام زمانشان مى رسانده اند و مطرح مى كرده اند. ائمّه نيز به زبان آنان آشنا بوده اند. در اين زمينه داستان معروفى است كه امام رضا عليه السلام ضامن آن آهو شد و اين واقعيّتى است كه نظيرهاى بسيارى دارد كه ائمّه عليهم السلام پناه گاه حيوانات نيز بوده اند. بنابراين لطف بى پايانشان شامل حيوانات نيز مى شود.
بنابراين اطلاق، جنّيان نيز از مصاديق «أهل الأرض» هستند. گروهى از آنان مؤمن هستند و اينان با اهل بيت عليهم السلام ارتباط دارند و گروه ديگرى غير مؤمن اند كه حيات و وجودشان به بركت وجود اهل بيت است.
در اين زمينه قضيّه جالبى در زمان مرجعيّت جدّ ما در شهر مشهد رخ داده. پيرمردى بود كه جن احضار مى كرد. من او را ديده بودم. وقتى خانه فردى توسّط جنّيان سنگ باران شد، صاحب خانه به آن پيرمرد مراجعه كرد و عرض حال نمود.
پيرمرد با آنان مطرح كرد و سبب را جويا شد، پاسخ دادند كه اهالى اين خانه يكى از افراد ما را زده اند و پايش را شكسته اند و ما انتقام خواهيم گرفت.
صاحب خانه اقرار كرد كه گربه اى را زده اند و پايش آسيب ديده و گفت: ما حاضريم هر چه بخواهند ديه بدهيم.
آنان پاسخ داده بودند: ما مقلّد آقاى ميلانى هستيم، به او مراجعه كنند و هر چه ديه گفتند بپردازند و ما از اين ها دست برمى داريم.
آرى، در صورتى كه منظور اهل بلاد اعم از بشر، حيوان، جن باشد، پس وجود و بقا همه آنان مرتبط و متقوّم به وجود ائمّه عليهم السلام خواهد بود. چرا كه «اركان البلاد» هستند.
از جمله شواهد بر عموميّت، رواياتى است كه در ذيل آيه مباركه (إِنّا عَرَضْنَا اْلأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ وَالْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَهَا اْلإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُومًا جَهُولاً)1 وارد شده، كه فرموده اند:
هي ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام;2
منظور از امانت، ولايت على بن ابى طالب عليهما السلام است.
ابن شهرآشوب خبرى را از محمّد بن حنفيّه روايت كرده كه امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
عرض اللّه أمانتي على السماوات السّبع بالثواب والعقاب، فقلن: ربّنا لا تحملنا بالثواب والعقاب، لكننا نحملها بلا ثواب ولا عقاب، وإنّ اللّه عرض أمانتي وولايتي على الطيور فأوّل من آمن بها البزاة البيض والقنابر وأوّل من جحدها البوم والعنقا فلعنهما اللّه تعالى من بين الطيور، فأمّا البوم فلا تقدر أن تظهر بالنهار لبغض الطير لها وأمّا العنقا فغابت في البحار لا ترى. وإنّ اللّه عرض أمانتي على الأرضين فكلّ بقعة آمنت بولايتي جعلها طيبة زكيّة وجعل نباتها وثمرها حلواً عذباً وجعل ماءها زلالاً، وكلّ بقعة جحدت إمامتي وأنكرت ولايتي جعلها سبخاً وجعل نباتها مرّاً علقماً وجعل ثمرها العوسج والحنظل وجعل ماءها ملحاً أجاجاً.
ثمّ قال: (وَحَمَلَهَا الانسانُ); يعني أمتك يا محمّد! ولاية أمير المؤمنين وإمامته بما فيها من الثواب والعقاب (إِنَّهُ كانَ ظَلُومًا )لنفسه (جَهُولاً)لأمر ربّه; من لم يؤدها بحقّها فهو ظلوم غشوم;3
خداوند امانت مرا به آسمان هاى هفت گانه در قبال ثواب و عقاب قرار داد. آسمان هاى هفت گانه گفتند: پروردگارا! در مقابل ثواب و عقاب امانتت را بر ما قرار مده; آن را بدون ثواب و عقاب حمل خواهيم كرد و خواهيم پذيرفت.
همانا خداى تعالى امانت و ولايت مرا بر پرندگان عرضه كرد و نخستين پرنده هايى كه ايمان آوردند و تصديق كردند بازهاى سفيد و گونه هاى پرستو بودند و نخستين پرنده هايى كه آن را انكار كردند جغد و عنقا بودند. از اين رو خدا بر آن دو پرنده لعن فرستاد و آن دو را از رحمت خود دور كرد. اما جغد در روز نمايان نمى شود; چرا كه پرندگان او را دشمن مى دارند و عنقا نيز در درياها مخفى شد و ديده نمى شود.
خداى تعالى امانت مرا بر زمين ها نيز عرض نمود، در پى آن هر زمينى كه به ولايت من ايمان آورد و تصديق كرد خداوند آن را مكانى پاك و پاكيزه قرار داد و گياهان و ميوه هاى آن قطعه زمين را شيرين و گوارا قرار داد و آبش را زلال; و هر زمينى كه امامت و ولايت مرا انكار كرد، آن را شوره زار قرار داد و گياهانش را بسيار تلخ و ميوه هايش را خاردار و تلخ قرار داد و آب هايش را نيز شور و تلخ قرار داد.
سپس فرمود: «و اين امانت را انسان پذيرفت»; يعنى امت تو اى محمّد! ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامت آن حضرت را با دو اصل پاداش و عقاب پذيرفت در حالى كه انسان بر خويشتن ستمكار و بر فرمان پروردگارش نادان است; آن كس كه اين امانت را به حقيقت ادا نكند، بسيار ستمكار و مستبد خواهد بود.
1. سوره احزاب (33): آيه 72.
2. الكافى: 1 / 413، حديث 2، المناقب، خوارزمى: 134.
3. مناقب ابن شهرآشوب: 2 / 141 و 142.