معناى ولىّ نعمت بودن
هر امامى ولىّ نعمت است. ولىّ نعمت يعنى چه؟ ولىّ بودن يعنى ولايت داشتن. اما چه ولايتى؟
مى گوييم: ولىّ زن، همسرش و ولىّ صغير پدر اوست. اين ولايت يعنى اولويّت. ما در مورد اولويّت اهل بيت عليهم السلام از كتاب و سنت دليل داريم. در بحث حديث غدير درباره ولايت به طور مفصّل با دليل هايى از ديدگاه قرآن و روايات از منابع تفسيرى، روايى، لغوى، ادبى عامه سخن گفته ايم.1
البته همه نعمت ها از خداوند متعال است كه مى فرمايد:
(وَما بِكُمْ مِنْ نِعْمَة فَمِنَ اللّهِ);2
آن چه از نعمت ها داريد، همه از جانب خداوند است.
خود وجود رسول و امام، رسالت و امامت… نعمت الهى است. قرآن كريم مى فرمايد:
(لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ);3
به راستى خداوند بر مؤمنان انعام داد آن گاه كه در ميان آن ها پيامبرى از خودشان برانگيخت.
ولى به مقتضاى ادلّه، همه نعمت ها توسّط نبى و امام است و همه از جهت حدوث و بقا سر سفره ولايت نشسته اند; از اين رو در روايات فراوان آمده كه اگر امام در عالَم نباشد:
لساخت الأرض بأهلها;4
زمين ساكنان خود را فرو مى برد.
بنابراين، اشيايى كه در اختيار بشر قرار دارد تا «حسن حال» داشته باشد، وقتى «نعمت» هستند كه انسان به «ولايت» معتقد باشد وگرنه اين اشياء براى غير اهل ولايت «نقمت» هستند كه خداوند متعال مى فرمايد:
(فَانتَقَمْنَا مِنهُمْ فَانظرْ كَيْف كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ);5
از اين رو آنان را مجازات كرديم پس ببين پايان كار تكذيب كنندگان چگونه بود.
گفتنى است كه «المكذّبين» در اين آيه همان «المكذّبين» در آيه اى است كه در ضمن روايتى در آينده خواهد آمد.6
پس، از كلمه «اولياء النعم» ولايت تكوينيّه ائمه عليهم السلام به دست آمد، و عجيب است كه بزرگان اهل سنّت اين معنا را از عمر به سند صحيح در خطاب به سيّدالشهداء روايت نموده اند، آن ها نوشته اند كه حضرت به عمر فرمودند: از منبر پدرم پايين بيا و برو بالاى منبر پدرت! گفت: پدرم منبر نداشته، تا اين كه در آخر گفت و گو عمر گفته:
إنما أنبت في رؤوسنا ماترى اللّه ثم أنتم.
آن گاه دست خود را روى سر گذاشت، يعنى: مويى كه در سر ما روييده از خدا و شما است.7
1. ر.ك نفحات الأزهار: جلدهاى 6، 7، 8 و 9.
2. سوره نحل (16): آيه 53.
3. سوره آل عمران (3): آيه 164.
4. بحار الانوار: 57 / 213، حديث 23.
5. سوره زخرف (43): آيه 25.
6. ر.ك: صفحه 284 از همين كتاب.
7. ر.ك: تهذيب الكمال: 6 / 404، سير أعلام النبلاء: 3 / 285، تاريخ دمشق: 14 / 175 و در بعضى منابع لفظ «اللّه» وجود ندارد.