اعتراف غاصبان ستم گر
بنابر روايات اسلامى، حتّى كسانى كه حكومت اهل بيت عليهم السلام را غصب كردند و آن بزرگواران را از نظر تصدّى اُمور منزوى نمودند و نگذاشتند بسط يدى و نفوذ كلمه عمومى داشته باشند، به اين شأن ائمّه عليهم السلام اقرار و اعتراف داشتند.
واقعيت اين است كه اگر كسى مى خواهد به جايى برسد، به حقيقتى دست يابد، معرفت و شناختش بيشتر شود، به خدا نزديك گردد، ناگزير و بايستى در برابر آن بزرگواران زانوى ادب بر زمين نهد.
در روايات اهل سنّت آمده است: روزى در قضيه اى به عمر مراجعه شد او از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام خواست تا در آن مرافعه قضاوت نمايند.
حضرت امير در قضيّه حكم فرمودند.
وقتى يكى از آن ها اعتراض كرد، عمر بلند شد و يقه او را گرفت و گفت:
هذا مولاي ومولى كلّ مؤمن ومن لم يكن مولاه فليس بمؤمن.1
اين اقرار فردى است كه با امير مؤمنان على عليه السلام در اوج دشمنى است.
نظير اين موارد در تاريخ اسلام بسيار است. هارون الرشيد و متوكّل عبّاسى در رأس كسانى هستند كه به اهل بيت عليهم السلام ستم كردند; ولى رفتار متوكّل در برابر ائمّه، به خصوص امام هادى سلام اللّه عليه و احترام او و ارجاع مسائل و قضايا به آن حضرت، بسيار جالب توجّه است.
بنابراين، اگر كسى بخواهد به جايى برسد و معرفتى، كمالى و علمى به دست آورد; بايد در خدمت اهل بيت عليهم السلام باشد و در پى آنان گام بردارد; چرا كه ائمّه را براى راهنمايى منصوب نموده و آنان از مردم دستگيرى مى كرده اند، روى اين اصل هر جا لياقتى و اهليتى بوده، به ائمّه مراجعه شده و مورد عنايتشان قرار گرفته و به مقامات بالا مى برده اند. در جهان آخرت نيز نتيجه اين اعمال را ائمّه عليهم السلام امضا خواهند كرد و به بركت آنان براى كسانى كه اهلش هستند، ورود به بهشت و درجات آن حاصل خواهد شد.
1. ر.ك: الصواعق المحرقه: 107، الرياض النضره: 2 / 224، ذخائر العقبى: 67.