چرا مبارزه با حادثه عاشورا؟
عزادارى شعارى است كه تير آن معاويه را هدف قرار مى دهد. از اين رو يكى ديگر از دليل هاى مبارزه با سيدالشهداء عليه السلام، واقعه عاشورا و عزادارى اين است كه اگر از امام حسين عليه السلام و شهادتش دم بزنيم، سرانجام به طعن معاويه مى انجامد. پس بايد با عزادارى مبارزه نمايند و از مراسم عاشورا جلوگيرى كنند تا به صحابه اى كه همراه معاويه و يزيد بودند و با يزيد دست بيعت داده اند، خدشه اى وارد نشود!
ديدگاه عبدالمغيث حنبلى بغدادى
در اين ميان برخى از علماء اهل سنّت از همين راه وارد شده و اين مسأله را دست آويز مخالفت با سيدالشهداء عليه السلام قرار داده اند كه از جمله آنان حافظ عبدالمغيث بن زهير حنبلى (583 هـ) است.
وى كه داراى مقامى بلند نزد اهل سنّت است،1 كتابى در فضائل و مناقب يزيد بن معاويه تأليف نموده است. او از پيامبر صلى اللّه عليه وآله حديثى (ساختگى و دروغين) در مدح معاويه نقل مى كند كه فرمود: «خدايا معاويه را هدايت گر قرار ده و به مردم توفيق ده تا به واسطه معاويه، هدايت شوند».
پس به مقتضاى اين حديث ما بايد ولايت فرزند معاويه را بپذيريم; چرا كه در ادامه مى گويد: «كسى كه خودش هدايت گر است، جايز نيست كسى عليه او طعن و خدشه اى بزند و بگويد: چرا معاويه، يزيد را جانشين خود نموده است؟».2
آن گاه عبدالمغيث حنبلى در پاسخ به اشكالات بر يزيد مى نويسد: «به احترام پدرش نبايد چيزى به يزيد گفت».
آرى نگوييد يزيد شرب خمر كرد، نگوييد يزيد با زن هاى مَحرمِ خويش زنا مى كرد و كسى حقيقتى از كردارهاى يزيد را به گوش ديگران نرساند و…!
تفتازانى و ديدگاه او درباره خلفاء
يكى ديگر از علماء بزرگ آنان كه با لعن خلفاء پيكار نموده سعدالدين تفتازانى است. وى با عباراتى صريح تر، علّت جلوگيرى از لعن يزيد را فاش مى كند و مى گويد:
اگر كسى بگويد: برخى از علماء مذهب، لعن يزيد را جائز نمى دانند ـ در حالى كه مى دانند يزيد مستحقّ لعن است، بلكه بيشتر از لعن استحقاق دارد ـ پس چرا از لعن يزيد جلوگيرى كرده اند؟
در جواب آن ها بايد گفت: جلوگيرى آنان از لعن يزيد به جهت ممانعت از بالا رفتن لعن به پدر يزيد و بالاتر از او يعنى خلفاء قبل از معاويه است و لعن به يزيد، به لعن معاويه و خلفاى ديگر مى انجامد.3
به راستى چرا آنان ناگزير به مبارزه همه جانبه با واقعه كربلا و زنده نگه داشتن عاشورا هستند؟
آرى، حادثه كربلا، ريشه در سقيفه و ماجراهاى بعد از رحلت پيامبر صلى اللّه عليه وآله دارد.
به ميان آمدن پاى خلفا در حادثه كربلا از آن جا ناشى مى شود كه وقتى مسلمانان در زمان عمر بن خطاب، قسمتى از سرزمين هاى شام را فتح كردند، عمر، يزيد بن ابى سفيان را والى آن ديار كرد و بعد از مرگ يزيد، برادرش معاويه جانشين او گرديد و پس از فتح تمام سرزمين شام به دست مسلمانان، او والى تمام آن سرزمين ها شد و عثمان نيز در دوران حكومت خود، معاويه را در ولايت آن ديار ابقاء نمود.4
بنابراين واضح است كه سرانجام مسئوليت كارهاى معاويه به خلفاء قبل مى رسد و همه كسانى كه معاويه را به آن مقام رساندند، در اعمال او شريك هستند.
1 . سيره نويسان اهل سنّت در وصف او مى نويسند: او پيشوا، محدث، دنيا گريز، متدين، بسيار راست گو، پرهيزگار و داراى رفتار نيكو بود. شذرات الذهب: 4 / 275.
2 . الرد على المتعصب العنيد: 75.
3 . شرح المقاصد: 2 / 307.
4 . تاريخ مدينة دمشق: 59 / 55.