نامه ابن عبّاس به یزید
شاهدى ديگر بر اين مطلب اين است كه بعد از شهادت امام حسين وقتى ابن زبير در مكه اعلام خلافت كرد و مشغول بيعت گرفتن از مردم شد، ابن عبّاس و شخصيت هاى ديگر با او بيعت نكردند.
چون يزيد از اين ماجرا آگاه شد، در نامه اى از ابن عبّاس به جهت بيعت نكردنش تشكّر كرد و از او خواست كه نگذارد مردم با ابن زبير بيعت كنند بلكه مردم را به سوى يزيد دعوت كند.
ابن عبّاس پاسخ ارزشمندى به نامه يزيد داد. وى در پاسخ او نوشت:
اى يزيد!… اين كه من با ابن زبير بيعت نكرده ام، به خدا سوگند به جهت محبّت به تو نبوده است… چگونه من از تو حمايت كنم؟ تو حسين عليه السلام و فرزندان خاندان عبدالمطلب را كه چراغ هاى هدايت و ستارگان دانش بودند به قتل رسانده اى و همه ايشان در عراق به دستور تو به قتل رسيده اند… هرگز فراموش نمى كنم كه شما حسين عليه السلام را تحت تعقيب قرار داديد تا اين كه آن بزرگوار از حرم رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به مكّه برود و او را فرارى داديد تا از حجاز بيرون رود و وارد خاك عراق شود.
اين كلمات به نكات دقيق و ناگفته هاى عاشورا اشاره دارند. ناگفته هائى كه از نكته هائى چنين ظريف و تاريخى سرچشمه مى گيرند.
ابن عبّاس در ادامه مى نويسد:
امام حسين عليه السلام را با خوف، ارعاب و نگرانى از حرم رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله خارج كرديد. سربازان تو در آن جا به جهت دشمنى با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و اهل بيت او عليهم السلام از فرصت استفاده كردند و با وجود كمى ياران او، همانند كشتار اهل شرك و كفر، آنان را به قتل رساندند!
اى يزيد! بعد از اين همه مصيبت، تو از من توقع محبّت دارى؟
خون خاندان من از شمشير تو مى چكد و من بايد از تو انتقام بگيرم.1
1 . تاريخ يعقوبى: 2 / 247 ـ 249، الكامل في التاريخ: 4 / 127 ـ 128.