معاویه و عزل والی مدینه
معاويه قبل از مرگش، مروان را از حاكميت بر مدينه عزل كرد و به جاى او وليد بن عتبه را قرار داد.1
حال راز اين جا به جايى سياسى چيست و چرا مروان كنار گذاشته شد و به جاى او وليد سر كار آمد؟
مروان با سيدالشّهداء دشمنى داشت و معتقد بود كه بايد به هر شكلى حسين بن على عليهما السلام را به قتل رساند; ولى ديدگاه وليد بن عتبه درباره سيدالشهداء عليه السلام اين گونه نبوده است و معاويه نمى خواست فردى هم چون مروان در آن شرايط بر سر كار باشد.
ادّعايى كه در مقام اثبات آن هستيم، از همين جا به جايى سياسى در مدينه شروع مى شود. همين تفاوت نظر بين مروان و وليد، موجب عزل و نصب آنان شده است. اين جا به جايى از برنامه هايى است كه اگر اجرا نمى شد، نقشه شهادت سيدالشهداء عليه السلام به آن كيفيت پيش نمى آمد. پس طرح و برنامه اى از قبل تعيين شده بود كه به اجرا درآمد. به عبارت ديگر، معاويه قصد نداشته است در مدينه با شدّت با امام حسين عليه السلام برخورد كند; از اين رو نبايد مروان حاكم شهر باشد.
سه نكته مهم
پيش از بررسى دقيق اين مطلب، ذكر سه نكته اهميّت دارد:
يكم: نامه هايى كه مردم كوفه براى سيدالشّهداء عليه السلام فرستادند و ايشان را دعوت به كوفه كردند، در زمان معاويه و پس از بيعت يزيد بوده است.
دوم: وصيّت معاويه به يزيد;
معاويه در پايان زندگى خود به يزيد گفت:
فرزندم من راه را براى تو هموار كرده ام… مردان و شخصيت هاى بزرگى را از بين برده ام، عزيزان و محترمان جامعه را براى تو ذليل كردم و گردن هاى عرب را در مقابل تو سر به زير كرده ام تا زمينه هاى حاكميت تو را فراهم كنم…!2
معاويه در خصوص امام حسين عليه السلام سفارش هاى مهمّى به يزيد نمود و گفت:
مردم عراق حسين بن على را دعوت مى كنند تا همراه او قيام كنند… شكى ندارم كه او با تو بيعت نمى كند و همان كسانى كه پدرش را كشتند و برادرش را مجروح نمودند ـ كنايه از اهل عراق است ـ براى از ميان برداشتن او كافى هستند.3
سوم: يزيد در نخستين خطبه اى كه در شام خوانده خبر از جنگى داده كه به زودى با اهل عراق رخ مى دهد، و به واسطه عبيداللّه بن زياد پيروزى به دست مى آيد.4
1 . الامامة والسياسه: 1 / 198. اما بنابر قول بعضى مانند ابن الاعثم، عزل مروان و نصب وليد بن عتبه را يزيد در نخستين روزهاى به قدرت رسيدنش انجام داد; الفتوح: 5 / 9.
2 . البداية والنهايه: 8 / 174.
3 . ترجمة الامام الحسين عليه السلام من طبقات ابن سعد: 55، تهذيب الكمال: 6 / 414، سير اعلام النبلاء: 3 / 295، تاريخ مدينة دمشق: 14 / 206، تاريخ طبرى: 4 / 239.
4 . الفتوح: 5 / 6.