ديدگاه ابن عربى مالكى
با اين وجود به طور جدّى، سخن ابن عربى مالكى شگفت انگيز است. وى در ضمن مسائلى مى نويسد:
مسأله پنجم. گفتار خداوند متعال است كه مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللّهِ وَرَسُولِهِ).
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر خدا و رسولش پيشى نگيريد.
اين آيه در بيان اصلى در عدم اعتراض به سخنان پيامبر صلى اللّه عليه وآله، وجوب پيروى از ايشان و اقتدا به آن حضرت است. به همين جهت پيامبر صلى اللّه عليه وآله در ايام بيماريش فرمود: به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند.
عايشه به حفصه گفت: به او بگو: ابوبكر مردى دل نازك است; اگر در جايگاه شما بايستد، مردم از فرط گريه صدايش را نمى شوند. پس به على بگو1 براى مردم نماز بخواند.
پيامبر فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان يوسف به دنبال خواسته خود هستيد. به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند]![
منظور آن حضرت از اين كه «شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد» اين است كه شما فتنه گريد كه از كار جايز، به كار غير جايز رو مى كنيد.2
آرى، ابن عربى به خوبى مى داند كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله با اين سخن خود كه «شما زنان همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد» آن دو زن را فقط به خاطر فتنه گرى كه داشتند به زنان زمان يوسف تشبيه كرده اند; در نتيجه او حديث را از عبارت «به عمر بگو» به عبارت «به على بگو» تحريف كرده است تا از نظر او، تشبيه شدن آن دو زن به زنان زمان يوسف كامل شود; چرا كه آن دو مى خواستند امر جايز را «كه همان نماز ابوبكر است» به امر غير جايز «كه همان نماز على است» برگردانند. بنا بر اين، همه احاديث اين مسئله باطل است.
بطلان احاديثى كه بيان گر نماز پيامبر صلى اللّه عليه وآله پشت سر ابوبكر هستند، خيلى واضح و روشن است.
امّا بطلان احاديثى كه دلالت دارند كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله امام بود نيز واضح است; زيرا طبق اين احاديث، ابوبكر پيوسته در نماز بوده است و بنا بر روايت صحيحى ـ پيرامون نماز خواندن او براى مسلمانان ـ هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله براى آشتى دادن به نزد قبيله بنى عمرو بن عوف رفتند، هنگامى كه حضرتش در ميان آن قبيله حاضر شد ابوبكر مشغول نماز بود، در اين موقع ابوبكر «عقب رفت» و گفت: بر ابن ابى قحافه روا نيست كه پيش روى رسول خدا نماز بخواند.
اكنون متن اين حديث را از سهل بن سعد ساعدى ملاحظه كنيد. سهل ساعدى گويد:
روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به نزد قبيله بنى عمرو بن عوف رفت تا بين آن ها آشتى دهد. وقت نماز فرا رسيد. مؤذّن نزد ابوبكر آمد و گفت: آيا براى مردم نماز مى خوانى كه اقامه را بخوانم؟
گفت: آرى.
سپس ابوبكر نماز خواند.
در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آمدند، در حالى كه مردم مشغول نماز بودند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله از صف ها عبور كرد تا در صف نخست ايستاد. مردم دست زدند تا آمدن پيامبر را به ابوبكر بفهمانند; ولى ابوبكر همچنان مشغول نماز بود و رو برنگرداند.
وقتى مردم زياد دست زدند، ابوبكر رو برگرداند]! [و رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را ديد. رسول خدا به او اشاره كرد كه در جايت بمان. ابوبكر دستانش را بلند كرد و خدا را به خاطر آن دستورى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به او داد ستايش كرد]![. سپس ابوبكر عقب رفت تا در صف نمازگزاران قرار گرفت و رسول خدا جلو ايستاد و نماز خواند.
هنگامى كه نماز تمام شد، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: اى ابوبكر، زمانى كه به تو دستور دادم، چه چيز مانع تو شد كه در همان حال بمانى؟
ابوبكر عرض كرد: براى ابن ابى قحافه جايز نيست كه جلوتر از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نماز بخواند.
ابن حجر به اين تعارض توجّه كرده است; از اين رو در شرح حديث اين گونه مى نويسد:
ابوبكر نماز خواند; يعنى: نماز را شروع كرد.
در عبارت عبدالعزيز مذكور اين گونه آمده است: ابوبكر جلو ايستاد و تكبير گفت.
و در روايت مسعودى از ابن حازم اين گونه نقل شده است: ابوبكر نماز را شروع كرد.
طبرانى نيز اين گونه آورده است.
با اين بيان، به فرق بين دو جايگاه پاسخ داده مى شود، به گونه اى كه در آن جا ابوبكر از ادامه امامت جماعت امتناع ورزيد; ولى در ايّام بيمارى پيامبر صلى اللّه عليه وآله امامت را ادامه داد; به اين بيان كه در آن روز پيامبر ركعت دوم از نماز صبح را پشت سر او خواند]![، ـ چنانچه موسى بن عُقْبَه در المغازى به اين مطلب تصريح كرده است ـ گويى وقتى كه بخش بيشترى از نماز خوانده شود، خوب است كه امام، امامت جماعت را ادامه دهد و آن جايى كه جز مقدارى اندك از نماز نگذشته، امامت را ادامه ندهد.3
به راستى اين ادّعا از ابن حجر خيلى عجيب است; زيرا در احاديث پيشين آمده است: «ابوبكر نماز خواند»; همان طور كه در اين حديث نيز چنين آمده است; همان حديثى كه آن را به «يعنى ابوبكر نماز را شروع كرد» تفسير نمود. براى آگاهى بيشتر مى توان به حديث يكم و هفتم از احاديثى كه در صحيح بخارى نقل شده مراجعه كرد.
فراتر اين كه در بعضى از آن احاديث آمده است:
«هنگامى كه ابوبكر مشغول نماز شد، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خود احساس راحتى و سبكى كرد». به حديث هشتم از احاديث بخارى مراجعه كنيد.
ولى برخى از دروغ گويان نيز درباره اين حديث چنين روايت كرده اند: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله پشت سر ابوبكر نماز خواند!
هيثمى در ذيل اين روايت مى نويسد:
اين روايت را طبرانى نقل كرده و در سندش عبداللّه بن جعفر بن نجيع وجود دارد كه او از نظر نقل حديث جدّاً ضعيف است.4
بنا بر اين روشن شد كه نه براى ابوبكر; بلكه براى هيچ يك از افراد امّت جايز نيست كه جلوتر از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بايستد، چه در نماز و چه در بقيه اُمور.
1 . اين حديث به سه لفظ بيان شده است:
1 . «به ديگرى بگو»;
2 . «به عمر بگو»;
3 . «به على بگو».
و اين از جمله تعارضات زياد موجود بين متون اين جريان واحد است! ولى ما به خاطر بيم از طولانى شدن بحث، از پرداختن به آن چشم پوشى مى كنيم. در عين حال گريزى نيست كه امر عجيب ترى از اين مرد ـ يعنى ابن عربى مالكى ـ را بيان كنيم و آن تعارضى است بين اين نقل از كتاب احكام القرآن، و كتاب ديگرش العواصم من القواصم: 192. وى در آن جا كه در سياق ردّ و طعن بر شيعه اماميه است مى گويد:
«از اين گفته شيعه تعجّب نكنيد. آن ها مى گويند: پيامبر با آن ها مدارا مى كرد و آن ها را در نفاق و تقيه كمك مى كرد. مگر فراموش كرده اى اين سخن پيامبر صلى اللّه عليه وآله را هنگامى كه سخن عايشه را شنيد كه مى گويد: به عمر بگوييد براى مردم نماز بخواند، فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد، به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند».
2 . احكام القرآن: 4 / 145.
3 . فتح البارى: 2 / 214.
4 . مجمع الزوائد: 5 / 330، كتاب خلافت، باب خلفاى چهارگانه، حديث 8933 .