سروران بهشتى
ما در چند محور، به ابن تيميه پاسخ مى گوييم:
نخست آن كه ابن تيميه به اين فضيلت آن دو بزرگوار اشاره اى نكرد كه اين دو امام، سبط اين امت هستند، در حالى كه اين، يكى از فضيلت هاى والاى آنان است كه در روايات بسيارى از پيامبر صلّى الله عليه وآله در كتب روايى و فضايل نقل شده است.1
دوم آن كه ابن تيميه به اين حديث كه «امام حسن و حسين عليهما السلام، سرور جوانان بهشتيان هستند»، اشاره اى نكرد. در حالى كه اين فضيلت يكى از مسلّم ترين و قطعى ترين فضيلت هاى فراوانى است كه اين دو امام بزرگوار دارند.
براى نمونه احمد بن حنبل در مسند، ترمذى در سنن، ابن ماجه در باب فضائل، نسائى در الخصائص، حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين، ابن حجر عسقلانى در الإصابه، ابن أثير در أُسد الغابه، خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، أبو نعيم اصفهانى در حلية الاولياء و متّقى هندى در كنزالعمّال به نقل از شمارى از حافظان بزرگ حديث، اين حديث را آورده اند;2 تا جايى در كتاب فيض القدير از جلال الدين سيوطى نقل شده كه او اين روايت را متواتر مى داند.3
سوم آن كه ابن تيميه مى گويد: «رسول خدا صلّى الله عليه وآله امام حسن و اسامه را بر روى پاى خويش مى نشاند».
در اين باره بايد بگوييم كه طبق نقل صاحب كتاب الاستيعاب، امام حسن عليه السلام در سال سوم هجرى به دنيا آمده;4 حال آن كه اسامه تقريباً ده سال پيش از آن به دنيا آمده بود. اگر رسول خدا صلّى الله عليه وآله امام حسن عليه السلام را در سن دو يا سه سالگى به روى پاى خويش مى نشاند، اسامه در آن زمان سيزده ساله بوده است و در اين سن، كسى روى پا نمى نشيند… .
بلكه حقيقت اين است كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله امام حسن و امام حسين عليهما السلام را برروى پاى خويش مى نشاند واين عبارات را مى فرمود.
از سوى ديگر طبق آن چه در الصواعق المحرقه به نقل از ترمذى5 آمده و نيز روايتى كه در كنزالعمال و فيض القدير به نقل از طبرانى آمده6 اسامه خود از راويان اين حديث است.
به نظر مى رسد روايتى كه اين فرد نقل كرده، تحريف شده است. اگرچه اين مطلب در كتاب هاى روايى اهل سنت، موسوم به صحيح نيز آمده است.
شاهد سخن ما، نقل اين روايت به گونه اى ديگر است تا اين اشكال پيدا نشود، چنان چه در برخى كتاب ها اين گونه است:
اسامه مى گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله من و امام حسن عليه السلام را (در آغوش) مى گرفت و مى فرمود:
خدايا! من اين دو را دوست دارم; تو هم آنان را دوست بدار».
اين روايت در كتاب هاى سنّى ها به هنگام بيان شرح حال اسامه يا امام حسن عليه السلام نقل شده است.
گويا به دليل فهميدن اشكال يادشده، روايت را اين گونه نقل كرده اند و به جاى «بر روى پاى خويش مى نشاند»، از فعل «يأخذني; مرا در آغوش مى گرفت» استفاده كرده و عبارت روايت را تغيير داده اند.
آن چه اين اشكال را تأييد و واقعيت را بيشتر روشن مى كند، روايتى است كه ترمذى در باب مناقب امام حسن و امام حسين عليهما السلام از اسامه نقل كرده است. اسامه مى گويد:
در يكى از شب ها، براى انجام حاجتى به خانه رسول خدا صلّى الله عليه وآله رفتم، پيامبر بيرون آمد در حالى كه چيزى زير عبا داشت كه نمى توانستم آن را تشخيص بدهم. بعد از مطرح ساختن حاجتم و برآورده شدن آن، عرض كردم: اى رسول خدا! چه چيز زير عبا دارى؟
حضرت عبا را كنار زد، ديدم حسن و حسين عليهما السلام را بر ران خود نهاده است. آن گاه فرمود:
هذان ابناي وابنا ابنتي. اللهمّ إنّك تعلم أنّي أحبّهما فأحبّهما، اللهمّ إنّك تعلم أنّي أحبّهما فأحبّهما وأحبّ من يحبّهما;7
اين دو، فرزندان من و فرزندان دختر من هستند. خدايا! تو مى دانى كه من آن ها را دوست مى دارم، خدايا! تو مى دانى كه من آن ها را دوست مى دارم تو نيز آن ها و دوستدارشان را دوست بدار.
بنابراين، اسامه در زمانى كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله امام حسن و امام حسين عليهما السلام را در آغوش مى گرفت، به سنّى رسيده بود كه خودش براى كارى به درخانه حضرت رسول صلّى الله عليه وآله بيايد… .
اكنون اين پرسش مطرح است: چگونه اين مطلب از ديد اين مدّعى معترض و غرضورز پنهان مانده است؟
به هر حال، ما منكر اين نيستيم كه پيامبر صلّى الله عليه وآله، اسامه را دوست داشت. اما دعايى كه از آن حضرت نقل شده، به امام حسن و امام حسين عليهما السلام اختصاص دارد و بى ترديد، دعاى آن حضرت مستجاب است.
بنابراين، آن چه ابن تيميه ادّعا كرده، دروغى بيش نيست.
1 . براى نمونه ر.ك: ذخائر العقبى: 130.
2 . مسند احمد: 3 / 3، سنن ترمذى 2 / 306 و 307، الخصائص نسائى: 36، المستدرك على الصحيحين 3 / 167، تاريخ بغداد 6 / 372، حلية الاولياء 4 / 139.
3 . فيض القدير: 3 / 415.
4 . الاستيعاب فى معرفة الأصحاب: 1 / 384.
5 . الصواعق المحرقة: 82.
6 . كنز العمال: 6 / 221، فيض القدير: 3 / 415.
7 . سنن ترمذى: 5 / 614.