12) نقش شورا در اسلام و خلافت ابوبكر
نويسنده، زير اين عنوان يادآور شده كه در امت ها و اديان پيشين، حكومت، مسأله اى ارثى بوده است كه اسلام اين شيوه حكومت را از ميان برد.
چنان كه روشن است، طرح اين مطلب هيچ ارتباطى با «اميرالمؤمنين على مرتضى عليه السلام» ندارد، تنها غرض آن مى تواند طرح اين ادّعا باشد كه اعتقاد به مسأله امامت حضرت على عليه السلام پس از پيامبر صلى الله عليه وآله، مبتنى بر شيوه حكومت ارثى است و هيچ دليل ديگرى براى پذيرش آن وجود ندارد. البته كلام نويسنده در صفحه 73، گوياى همين مطلب است:
«حكومت ارثى جنايتى عليه بشريت بود كه مظاهر و شواهد اين جنايت در حكومت هاى روم، ايران و هند تجلّى يافته بود; اسلام با ظهور خود اساس اين شيوه حكومتى را برچيد و انتخاب خليفه را به مسلمانان و اهل شورا، دانشمندان امت و اهل اخلاص واگذار كرد.
به همين دليل پيامبر، هيچ تصريحى به اين كه چه كسى پس از او خليفه و ولى امر مسلمانان است، نكرده است و بى شك اگر اين مسأله، از دستورهاى دينى بود و بايد بدان تصريح مى شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله چنين مى كرد و به صراحت از خليفه پس از خود نام مى برد… .
استاد عقّاد درباره حديث قرطاس (چيزى كه در آن بنويسند) مى گويد: اين ادّعا كه عمر مانع وصيت پيامبر صلى الله عليه وآله براى انتخاب على به عنوان خليفه پس از خويش شده، سخنى سخيف است… .»
منو