اولويّت ويژه
ويژگى هاى امير مؤمنان على عليه السلام فراتر از اين گفتار است. افزون بر اين كه خداى متعال در آيه ديگرى مى فرمايد:
(وَأُولُوا اْلأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض في كِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُهاجِرينَ).1
و در كتاب خدا; ارحام و خويشاوندان از مؤمنان و مهاجران به يكديگر سزاوارترند.
اين ويژگى هاى سه گانه ـ يعنى ايمان، هجرت و خويشاوندى ـ بر هيچ كسى جز حضرت على عليه السلام قابل انطباق نيست. بنا بر اين روشن مى شود كه خويشاوندى نزديك يك پايه از پايه هاى استوار خلافت و ولايت پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است.
فخر رازى در تفسير اين آيه به نقل استدلال محمّد بن عبداللّه بن حسن مثنّى فرزند امام حسن مجتبى عليه السلام ـ كه مردى عالم، فاضل وآشناى به قرآن كريم بود ـ پرداخته و مى نويسد: جناب محمّد، فرزند عبداللّه بن حسن مثنّى پسر امام حسن مجتبى عليه السلام، در نامه اى كه به منصور خليفه عبّاسى نوشت به اين آيه استدلال كرد.
منصور در پاسخ او نوشت: عبّاس به پيامبر از على سزاوارتر است; زيرا عبّاس عموى پيامبر بوده و على پسرعموى آن حضرت.
فخر رازى با اين كه از عبّاسيان نيست، اما اين ادّعاى عبّاسيان را پذيرفته است; ولى نه به خاطر دوستى با بنى العبّاس; بلكه به خاطر… .
البته خود فخر رازى مى داند كه عبّاس گرچه عموى پيامبر است، اما او از مهاجران نيست; زيرا عبّاس بعد از فتح مكّه به مدينه آمده بود و پيامبر فرموده بود كه بعد از فتح مكه، ديگر هجرتى نيست. بنا بر اين تنها كسى كه از مهاجران قرابت و خويشاوندى با پيامبر دارد حضرت على عليه السلام است.
از طرفى انصاف اين است كه در ميان صحابه پيامبر، جز حضرت على عليه السلام، مؤمنان و مهاجران بسيارى هستند; اما هيچ كدام از آن ها با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله خويشاوندى ندارند. تنها عبّاس باقى مى ماند كه او هم از مهاجران نيست. پس اين آيه با هيچ كسى جز حضرت على عليه السلام قابل انطباق نخواهد بود.
گفتنى است كه فخر رازى در اين جا با عبّاسيان و منصور عبّاسى موافقت مى نمايد و با هاشميان و علويان مخالفت مى كند تا ـ به گمان او ـ نتوان به اين آيه بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام استدلال نمود.
بنا بر اين، آيه شريفه (وَأُولُوا اْلأَرْحامِ) دليل ديگرى بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام خواهد بود و از همين جا آشكار مى شود كه استدلال امير مؤمنان على عليه السلام به اين آيه و مطرح كردن خويشاوندى نزديك، اشاره اى به اين نكته از آيه شريفه داشته است كه اين آيه در مسأله امامت و ولايت دخالت دارد.
افزون بر اين كه عبّاس با امير مؤمنان على عليه السلام در غدير خم بيعت كرد و بر بيعت خود پابرجا ماند و با غير آن حضرت بيعت ننمود و در ماجراى سقيفه خدمت امير مؤمنان على عليه السلام آمد و از او خواست كه تجديد بيعت نمايد.
از اين رو عبّاس، استحقاق امامت و خلافت بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را نخواهد داشت. اگر به خاطر بياوريد، ما در آغاز پژوهش گفتيم كه طبق نظرى، امامت از آنِ عبّاس است; اما اين ديدگاه قابل ذكر نيست و پژوهش درباره آن بى فايده است.
1 . سوره احزاب: آيه 6 .