احراز شايستگى
اكنون مى پرسيم: آيا جناب موسى عليه السلام اين صلاحيت را در برادرش هارون احراز كرده بود و او را قابل مى دانست تا در نبود او جانشينش شود يا نه؟
آيا او اهليّت چنين مقامى را داشت يا نه؟
حال كه خداوند اين خلافت را تأييد نموده و در قرآن به آن اشاره كرده است، قطعاً چنين صلاحيتى را در هارون احراز نموده است.
نكته جالب توجّه اين كه در اين آيه، حضرت موسى برادرش هارون را به طور مطلق خليفه خود قرار مى دهد; يعنى بدون هيچ قيد و شرطى، آن جا كه فرمود:
(اخْلُفْني في قَوْمي).
در ميان قومم جانشين من باش.
يعنى جناب هارون در تمام آن چه كه حضرت موسى بر عهده داشته، جانشين و قائم مقام او خواهد بود.
بنا بر اين حضرت موسى برادرش را ـ گرچه براى مدتى كه به كوه طور رفته ـ به طور مطلق جانشين خود قرار داد; يعنى هارون در تمام شئون، خليفه و جانشين حضرت موسى است او آن چنان همسانِ حضرت موسى، مقامات معنوى و كمالات روحانى را طى كرده است كه مى تواند چنين مقامى را داشته باشد. و در يك جمله، حضرت هارون مرتَضى و پسنديده الهى است. كسى است كه خدا او را براى احراز چنين پستى اختيار كرده است.
اگر او چنين مقامى را دارد، پس هر گاه موسى غايب شد، همو بايد خليفه و جانشين باشد، چه در دوران حيات او و چه در زمان پس از وفات او.
مهم اين نيست كه هارون چند روز خلافت كرده; مهم آن است كه اين صلاحيت و شايستگى و مقام را داشته است.
شاهد اين مطلب هنگامى است كه بنا شد حضرت موسى عليه السلام براى مناجات با خدا به كوه طور برود. قرار بر اين بود كه مناجات سى روز به طول بينجامد; ولى ده روز ديگر به آن افزوده شد. مى پرسيم: اگر حضرت موسى عليه السلام از ابتدا برادرش را براى سى روز خليفه قرار داده بود; پس چگونه او در آن ده روز اضافه بر اين مقام باقى ماند؟
اين بدان معناست كه خلافت هارون محدود به سى روز نبوده است; بلكه هر زمانى كه موسى غايب باشد، او خليفه خواهد بود; حتى اگر غيبت حضرت موسى بيشتر از اين نيز طول مى كشيد.
از اين رو به حكم حديث منزلت، امير مؤمنان على عليه السلام نيز چنين مقام و مرتبه اى را نسبت به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله خواهد داشت; يعنى مقام خلافت الهى و نيابت از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله براى آن حضرت ثابت مى شود، و در نبود آن حضرت تنها او بايد جانشين آن حضرت باشد.
آرى، از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه خداوند آن حضرت را براى اين مقام برگزيده و او را شايسته احراز چنين پستى مى داند.
كوتاه سخن اين كه مقام خلافت، از مقام هاى روحانى و درجات قرب الهى است كه نياز به داشتن صلاحيّت هاى لازم و ارتضاى خدا دارد، نه اين كه مقام خلافت امر اعتبارىِ زودگذر است.
منو