بررسى و نقد توجيه نووى
حال بايد از خواننده حق جو پرسيد: آيا نكاتى را كه در اين باره گفته شد، مى پذيرى؟
در پاسخ به اين گفته نووى تذكر چند نكته شايسته است:
نخست آن كه در صورتى كه سخن گوينده اى را بتوان به گونه اى مقبول تأويل نمود، اين امر به صحابه اختصاص ندارد.
دوم آن كه اگر تأويل و تفسير سخنان صحابه لازم است، پس چرا علماى مذكور اين امر را در مورد همه صحابه عملى نمى كنند؟!
سوم آن كه اگر تأويل و تفسير رواياتى كه از ظاهر آن ايرادى بر يكى از صحابه برداشت مى شود; لازم است، پس چرا اين امر را توسعه داده و در مورد رواياتى كه درباره فضايل امير مؤمنان على گفته شده، اعمال مى كنند؟
چرا ظاهر اين روايات را ناديده مى گيرند و از آن روى برمى تابند؟!
براى نمونه حديث مباهله را ذكر مى كنيم. آنان نه تنها فضايل ذكر شده در اين روايت را تأويل كرده اند، بلكه آن ها را وانهاده و حديث را تحريف نموده اند!
گفتنى است كه ما در بخش آينده اين مسئله رابررسى خواهيم كرد.
چهارم آن كه تأويل و درست انگاشتن حديث و روايت در صورتى است كه اين امكان وجود داشته باشد. از اين رو، اين سخن علماى مذكور كه «از اين روايت برنمى آيد كه معاويه از سعد خواسته باشد به على عليه السلام ناسزا بگويد، بلكه علّت امتناع را پرسيده» سخن دروغى است; زيرا هم چنان كه در بعضى از نقل ها گذشت با صراحت تمام، امر كردن معاويه، ناسزا گفتن او و يا بدگويى برخى افراد، از اميرمؤمنان على عليه السلام به چشم مى خورد.
شايان ذكر است كه اين قراين با وجود پاكسازى هايى است كه در اين نقل ها صورت پذيرفته است. با اين وجود ابن تيميه تصريح مى كند:
أنَّ معاوية أمر بسبّ علي;1
معاويه دستور داد على را سبّ و ناسزا گويند.
وانگهى، خود مسلم و ترمذى متن روايت را به طور كامل نقل كرده اند، چنان چه قندوزى روايت را از مسلم و ترمذى اين گونه نقل مى كند:
سهل بن سعد از پدرش چنين نقل مى كند:
أمر معاوية بن أبي سفيان سعداً أن يسبّ أبا التراب، قال: أما ما ذكرت ثلاثاً…;
معاويه به سعد دستور داد كه به ابوتراب دشنام دهد، ولى او در پاسخ گفت: تا هنگامى كه سه فضيلت از او به ياد دارم… .2
پنجم آن كه در بعضى از نقل ها اين گونه آمده است: «سعد با خشم از معاويه جدا شد و سوگند ياد كرد به نزد او باز نگردد»!!
اين رفتار سعد، گفته آنان را كه: «گويا معاويه گفته، اگر اين اقدام تو از روى ورع باشد… پس حق با توست» تكذيب مى كند و نادرست بودن اين تأويل را تبيين مى كند.
به هر حال… آن چه گفته شد; نمونه اى از تلاش اين افراد براى مستور نگه داشتن زشتى هاى سَروَران خود است. ما در بخش بعدى نمونه هاى ديگرى از تلاش آنان براى كتمان فضايل اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام را مرور خواهيم نمود.
آرى، اين مرام و مسلك اين گروه است. خداوند آن ها را با كسانى كه از آن ها دفاع مى كنند و دوستشان دارند، محشور گرداند!!
1 . منهاجُ السنة: 5 / 45.
2 . ينابيعُ الموده: 193.