نمونه اى از گروه اول

نمونه اى از گروه اول
ابوجعفر احمد بن محمّد بن سلامه مصرى حنفى طحاوى متوفاى 321 هـ1 در اين زمينه در كتاب مشكل الآثار بابى را اين گونه عنوان مى كند:
باب توضيح روايتى كه از رسول خدا صلى الله عليه وآله در تعيين افراد مورد «نظر آيه مباركه: (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا) نقل شده است».
آن گاه در تحت اين عنوان اين حديث را نقل مى كند:
ربيع مرادى، از اسد بن موسى، از حاتم بن اسماعيل، از بكير بن مسمار، از عامر بن سعد، از پدرش چنين نقل مى كند: سعد مى گويد:
هنگامى كه آيه تطهير نازل شد پيامبر خدا صلى الله عليه وآله، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را فراخواند و فرمود:
اللهمّ هؤلاء أهل بيتي؛
بارالها! اينان اهل بيت من هستند.
طحاوى در ذيل اين حديث مى گويد:
از اين حديث استفاده مى شود منظور از آن چه در آيه آمده، رسول خدا، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام هستند.
او در ادامه از فهد، از عثمان بن ابى شيبه، از جرير بن عبدالحميد، از اعمش، از جعفر، از عبدالرحمان بجلى، از حكيم بن سعيد نقل مى كند كه اُمّ سلمه گفت: آيه (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا) درباره رسول خدا صلى الله عليه وآله، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است.
او بعد از نقل كلام اُمّ سلمه مى گويد: از اين حديث نيز همان مطلب استفاده مى شود كه از حديث اول استفاده مى شد.
طحاوى در ادامه، اين واقعه را با سندهاى مختلف از اُمّ سلمه نقل مى كند كه در آن به صراحت نشانه هاى اختصاص اين آيه به اهل بيت پيامبر عليهم السلام وجود دارد، مانند حديثى كه اُمّ سلمه در آن پرسيده: «آيا من نيز با آنان هستم؟»
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:
أنت من أزواج النبي وأنت على خير أو إلى خير؛
تو از همسران پيامبر و زن خوبى هستى.
يا آن كه فرمود: تو عاقبت به خير هستى.
در حديث ديگر اُمّ سلمه مى گويد: گفتم: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت هستم؟
فرمود:
إنّ لك عند الله خيراً؛
براى تو در نزد خداوند خير وجود دارد.
اُمّ سلمه مى گويد: دوست داشتم كه پيامبر در پاسخ من بفرمايد: آرى. چون چنين پاسخى براى من از شرق و غرب جهان دوست داشتنى تر بود.
هم چنين در حديث ديگرى اُمّ سلمه مى گويد: من عبا را بلند كردم كه به آنان بپيوندم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله آن را كشيد و فرمود:
إنّك على خير؛
تو عاقبت به خير هستى!
طحاوى در ادامه مى نويسد:
رواياتى كه در آن رسول خدا صلى الله عليه وآله اُمّ سلمه را مخاطب خود قرار داده اند دلالت دارند بر اين كه اُمّ سلمه از كسانى نبوده كه مقصود اين آيه هستند و مقصود از آن چه در آيه آمده است رسول خدا، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام هستند، نه افراد ديگرى.
طحاوى در ميان احاديثى كه در اين باب ذكر كرده حديثى را از اُمّ سلمه آورده كه در آن پيامبر صلى الله عليه وآله به اُمّ سلمه فرمود:
أنت من أهلي؛
تو از اهل من هستى.
وى براى رفع تعارض ميان اين روايت و روايات ديگر كه با كمال صراحت اهل بيت را به خمسه طيبه مختص مى نمايد مى گويد: از چيزهايى كه مقصود سخن رسول خدا صلى الله عليه وآله با اُمّ سلمه «تو از اهل من هستى» را روشن مى سازد، حديثى است كه محمّد بن حجاج حضرمى و سليمان كيسانى نقل كرده و گفته اند: بشر بن بكر، از اوزاعى از ابوعمار، از واثله نقل مى كند… واثله گفت: عرض كردم: اى رسول خدا! آيا من از اهل تو هستم؟
رسول خدا فرمود:
وأنت من أهلي؛
تو از اهل من هستى.
واثله گفت: اين، از بزرگ ترين آرزوهاى من است!
در حالى كه واثله به پيامبر صلى الله عليه وآله دورتر از اُمّ سلمه به ايشان بود، چرا كه او تنها مردى از بنى ليث بود، نه از قريش و جايگاه اُمّ سلمه در قريش جايگاهى است كه به سبب آن همسر پيامبر صلى الله عليه وآله گرديده است.
فرمايش پيامبر صلى الله عليه وآله به واثله: «تو از اهل من هستى» به اين معناست كه به خاطر پيروى تو از من و ايمانت به من در گروه من وارد شدى.
خداوند متعال در قرآن آيه اى نازل كرده كه به همين معنا دلالت مى كند، آن جا كه مى فرمايد:
(وَنادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني مِنْ أَهْلي)؛2
و نوح پروردگار خود را خواند و گفت: پروردگارا! پسرم از اهل من است.
خداى سبحان در پاسخ نوح عليه السلام فرمود:
(إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ)؛3
او از اهل تو نيست.
كسى كه با دين او موافق باشد از اهل اوست؛ حتى اگر از خويشان نسبى او نباشد.
احتمال دارد پاسخ پيامبر صلى الله عليه وآله به اُمّ سلمه نيز به همين معنا و مانند پاسخ پيامبر صلى الله عليه وآله به واثله باشد.
آن گاه طحاوى مى افزايد: حديث سعد و احاديثى كه همراه آن در ابتداى اين بخش آورديم، روشن مى كند كه چه كسانى اهل آيه مذكور هستند. چرا كه مى دانيم رسول خدا صلى الله عليه وآله هنگامى كه اهل خود را در وقت نزول آيه فراخواند، از اهل مورد نظر آيه هيچ كس به جز خمسه طيبه كسى باقى نماند، از اين رو، محال است كسى جز خمسه طيبه در مراد آيه داخل باشد.
در رواياتى كه ذكر كرديم دليل مطالبى كه گفتيم وجود دارد.
اگر كسى بگويد: قرآن خود دلالت مى كند كه مقصود اين آيه همسران پيامبر صلى الله عليه وآله هستند. زيرا پيش از اين عبارات، خداوند خطاب به پيامبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ…)4 و همه اين ها بر اين دلالت دارد كه مقصود از آيه تطهير همسران پيامبر هستند؛ چون مورد خطاب در اين آيات زنان هستند، نه مردان و پس از اين آيات، مى فرمايد (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ).
در پاسخ او مى گوييم:
مخاطب اين آيه تا قبل از عبارت (إِنَّما يُريدُ اللهُ)، همسران پيامبر هستند. سپس مورد خطاب اين آيه (إِنَّما يُريدُ اللهُ…) اهل پيامبر صلى الله عليه وآله هستند كه در آن، عبارت به صورت خطاب براى مردان آورده شده است، چرا كه خطاب با ضمير «كم» است و اين نوع خطاب براى مردان است كه مى فرمايد:
(لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا).
اما آيات قبل از اين آيه با ضمير «ن» آمده كه اين نوع خطاب مخصوص زنان است.
بنابراين، ما فهميديم كه مخاطب اين آيه (إِنَّما يُريدُ اللهُ)… مردانى هستند كه خداوند مى خواهد شرافت و برترى آنان را اعلام كند؛ چرا كه زنان آنان را از زنانى قرار داده كه در آيات پيش از اين، آنان را توصيف كرده است.
آن گاه طحاوى مى نويسد:
از دلايل درستى سخن ما، روايتى است كه از انس نقل شده است. او مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله هنگامى كه براى نماز صبح خارج مى شد، مى فرمود:
الصلاة يا أهل البيت! (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ…)؛
اى اهل بيت من! وقت نماز است «خداوند مى خواهد…».
هم چنين روايتى كه از ابوحمرا نقل شده است كه مى گويد:
نُه ماه در محضر رسول خدا صلى الله عليه وآله بودم. رسول خدا صلى الله عليه وآله هر روز صبح به در خانه فاطمه عليها السلام مى آمد و مى فرمود:
السلام عليكم يا أهل البيت! (إِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ…)؛
سلام بر شما اى اهل بيت! «خداوند مى خواهد…».
اين عمل پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز دليلى است كه اين آيه در خصوص خمسه طيبه نازل شده است.5

1 . براى آگاهى بيشتر از شرح حال او همراه با ستايش زياد ر.ك: طبقات ابى اسحاق شيرازى: 133، المنتظم: 8 / 126، وفيات الاعيان: 1 / 71، تذكرة الحفاظ: 3 / 808، الجواهر المضيئه في طبقات الحنفيه: 1 / 271، غاية النهاية فى طبقات القرّاء: 1 / 116، حسن المحاضرة و طبقات الحفّاظ: 337، و… .
شمس الدين ذهبى با اين القاب او را ياد مى كند:
«طحاوى پيشواى علامه، حافظ بزرگ حديث، محدث و فقيه سرزمين مصر»،
آن گاه درباره وى مى گويد: «ابوسعيد ابن يونس از او ياد كرده و گفته: او از قبيله حجر الازد بود، وى مورد اعتماد و فقيه و عاقل بود، و بعد از او مانندش نيامد».
ذهبى در ادامه مى گويد: «هر كس به تأليفات او بنگرد به جايگاه علمى و وسعت دانش او پى مى برد…». سير أعلام النبلاء: 15 / 27 ـ 32، شماره 15.
2 . سوره هود: آيه 45.
3 . همان: آيه 46.
4 . سوره احزاب: آيه 28.
5 . مشكل الآثار: 1 / 332 ـ 339، شايان ذكر است كه در چاپ جديد مشكل الآثار، ناشر دست به تحريف زده و در بعضى از موارد ذكر شده، واژه «أهل بيتي» را به «أهلي» تغيير داده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *