چگونگى نصب پيامبر
بنا بر آن چه مطرح شد، اگر به آياتى كه درباره نصب پيامبران نازل شده است مراجعه شود، روشن خواهد شد كه در اين موارد از واژه «جعل» به معناى قرار دادن و مانند آن استفاده شده است. براى نمونه خداوند سبحان به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود:
(إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا);1
من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.
و يا خطاب به حضرت داوود عليه السلام فرمود:
(إِنّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي اْلأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ);2
ما تو را خليفه خود در زمين قرار داديم; پس در ميان مردم به حق داورى كن.
از اين آيه شريفه مى توان برداشت كرد كه حكم كردن حضرت داوود عليه السلام در ميان مردم، وظيفه اى از وظايف نبوّت و رسالت ايشان بوده است. پس حكم كردن، از جمله شئون خلافت و خليفه است، نه آن كه خلافت به معناى حكومت باشد.
البتّه ما اين نكته را در مبحثى ديگر يادآور شده و بيان نموده ايم كه خلافت به معناى حكومت نيست; بلكه حكومت، شأنى از شئون خليفه است. چه بسا خلافت شرعى براى شخصى تعيين و تثبيت شده باشد و حال آن كه موقعيّت حكومت بر مردم براى وى مهيّا نباشد و دست او باز نبوده و كلامش مورد پذيرش آنان نباشد، با اين حال خلافت وى در جاى خود محفوظ است، هم چنان كه در نبوّت نيز چنين است.
از اين رو با آن كه بسيارى از پيامبران الهى در امّت هايشان پيروى و اطاعت نمى شدند; بلكه مورد آزار و اذيت قرار مى گرفتند و حتّى به دست آنان به شهادت مى رسيدند; امّا اين موضوع هيچ آسيبى به نبوّت و رسالت الهى آنان نمى رساند. البتّه پيامبرانى كه موقعيّت و زمينه حكومتشان بر مردم فراهم مى شد به خوبى به وظايف خود عمل مى كردند و مسئوليّت خويش را به انجام مى رساندند.
1 . سوره بقره: آيه 124.
2 . سوره ص: آيه 26.