امامت ابوبكر با تعيين شورا نبود
در اواخر ماه صفر سال يازدهم هجرى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله وفات يافت و كار خلافت و امامت به سمت آن كسى رفت كه برايش سوق داده شد. مردم پس از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله گروه گروه شده و اختلاف و جدايى ميان امّت سر باز كرد.
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از دنيا رفت و در حالى كه هنوز بدن شريفش بر زمين بود; عدّه اى از مهاجران و انصار متحيّر در منزل هاى خود بودند، عدّه اى نيز همراه امير مؤمنان على عليه السلام در كنار آن پيكر مطهّر بودند و گروهى از انصار در سقيفه دور هم جمع شدند و در اندك زمانى تعدادى از مهاجران نيز به آنان پيوستند و شد آن چه شد و ماجرا بر بيعت با ابوبكر پايان يافت; امّا هيچ كس مدّعى نبود و نشد كه اين بيعت از طريق شورا حاصل گشته است; زيرا كه در سقيفه هيچ خبرى از شورا و سخنى از آن در ميان نبود; بلكه تنها فرياد بود و دشنام و شتم و مرافعه و كش مكش تا آن جا كه نزديك بود سعد بن عباده ـ كه دراز كشيده بود ـ در زير دست و پا بميرد و يا كشته شود.
از اين زمان عنوان بيعت در كنار عنوان نص و تصريح الهى جاى گرفت. از اين رو هنگامى كه به كتاب هاى كلامى اهل سنّت مراجعه شود، روشن خواهد شد كه گفته اند: امامت يا به نص است و يا به بيعت و انتخاب و هنگامى كه ماجراى تعيين خليفه به آن شكل واقع شد، انتخاب و بيعت را نيز ـ مانند نص و تصريح الهى ـ راهى براى تعيين امام قرار دادند.
اما هرگز شورايى در سقيفه محقق نشد و تا كنون نيز از كسى نشنيده ايم كه ادّعا كند آن انتخاب از طريق شورا بوده است و امامت ابوبكر به اين طريق استوار شده و اگر هم كسى چنين ادّعايى كند، هيچ دليل و برهانى براى آن نمى تواند بياورد.
بنا بر تحقيقات انجام يافته، هنگامى كه اهل سنّت در ماجراى ابوبكر درمانده مى شوند و با عنوان بيعت و انتخاب نمى توانند امامتش را اثبات كنند و پس از ادعاى اجماع بر امامتش، آن را نيز نمى توانند به اثبات برسانند به همان اصل اساسى نص و تصريح الهى باز مى گردند و با طرح چند آيه به امامت او استدلال مى كنند.
گفتنى است كه ما در آن تحقيقات براى نمونه به يك يا دو آيه مطرح شده اشاره نموده و پاسخ آن را بيان كرده ايم.1
به اين ترتيب پرواضح است كه بيعت و انتخاب نمى تواند دليل بر امامت گردد و راهى براى تعيين امام باشد.
1 . براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: كتاب خلافت ابوبكر در ترازوى نقد، پنجمين اثر از سلسله پژوهش هاى اعتقادى از همين نگارنده.