چهره دشمنان اهل بيت در سخنان امام حسين
حضرت سيّدالشهداء عليه السلام در روز عاشورا در ضمن سخنانى، دشمنان اهل بيت عليهم السلام را اين گونه توصيف نمودند و فرمودند:
فإنّما أنتم من طواغيت الأمّة وشذّاذ الأحزاب ونبذة الكتاب، ونفثة الشيطان، وعُصبة الآثام، ومحرّفي الكتاب، ومطفئي السنن، وقتلة أولاد الأنبياء ومبيري عترة الأوصياء… وأنتم ابن حرب وأشياعه تعتمدون وإيّانا تخاذلون;1
همانا شما در زمره سركشان امت، پشت كنندگان به قرآن، هم دم هاى شيطان، گروهى معصيت كار، تحريف كنندگان قرآن، از بين برنده سنّت ها، قاتلان فرزندان انبيا و… هستيد. شما فرزندان ابن حرب و پيروان (معاويه) هستيد و هدف شما فقط از بين بردن ماست.
اين سخنان بر چه كسى منطبق است؟ اين كلمات حتّى بر يك شيعى كه در پايين ترين درجه تشيّع و در بالاترين درجه فسق و گناه باشد، صدق نمى كند.
آن حضرت در ادامه از آنان مى پرسد كه به چه دليل قصد جان مرا كرده ايد؟
در پاسخ گفتند: ما تو را به جهت دشمنى با پدرت مى كشيم.2
امام حسين عليه السلام در جايى ديگر با صدايى بلند خطاب به سپاه دشمن كرده، مى فرمايد:
يا شيعة آل سفيان! إن لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحراراً في دنياكم هذه;3
اى پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمى ترسيد، پس در دنيا آزاد باشيد.
آرى، اساساً دشمنان و قاتلان سيّدالشهداء عليه السلام از پيروان خاندان ابوسفيان بودند، نه شيعيانى چون اهل فسق و فجور هستند، در زمره پيروان آل ابى سفيان محسوب شوند.
بنابراين، همان گونه كه پيش تر گفتيم، با توجه به اين كه بزرگان كوفه از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام يا در زندان بودند، يا به شهادت رسيده و يا فرار كرده بودند ـ چه قبل از ابن زياد و چه پس از روى كار آمدن او ـ با اين حال، آيا مى شود شيعه به هر معنايى، مرتكب جناياتى چون آتش زدن خيمه زنان و كودكان بى پناه و… بشود؟
تمام اين جنايت ها در مدارك معتبر سنّى وجود دارد. ابن اثير جزرى مى نويسد:
در نبرد با حسين عليه السلام، عمر سعد به لشكريان دستور داد تا خيمه ها را آتش بزنند و حسين عليه السلام او را از اين كار منع كرد; ولى آنان خيمه ها را به آتش كشيدند.
وى در ادامه مى نويسد:
وخرجت امرأة الكلبي تمشي إلى زوجها فجلستْ عند رأسه تمسح التراب عن وجهه وتقول: هنيئاً لك الجنّة. فأمر شمر غلاماً اسمه رستم فضرب رأسها بالعمود فشدخه فماتت مكانها;4
زنى از قبيله كلبى به سمت جنازه شوهرِ شهيدش رفت و در كنار سر او نشست و خاك را از روى او پاك كرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باشد.
در اين هنگام شمر به غلامش كه رستم نام داشت، دستور داد آن زن را بزند. ضربه اى به سر آن بانوى ستم ديده و داغ ديده وارد كرد كه در دم جان داد.
بلاذرى در اين زمينه مى نويسد:
بعد از آتش زدن خيمه ها، زن ها فرياد كشيدند و صداى شيون آن ها بلند شد و از خيمه ها خارج شدند.5
در منبع معتبر ديگرى آمده است:
وجاء سهم فأصاب ابناً للحسين وهو في حجره;6
كودكى در لحظات آخر عُمْر سيّدالشهداء عليه السلام در دامنش نشست كه آن كودك را نيز بى رحمانه به قتل رساندند.
پستى به جايى مى رسد كه وقتى آن مرد خبيث گوشواره فاطمه دختر سيّدالشهداء عليه السلام را با گريه از گوش او مى كشيد، فاطمه به او گفت:
لِمَ تبكي؟
چرا گريه مى كنى؟ رهايم كن!
آن خبيث در جواب گفت:
أخاف أن يأخذه غيري;
اگر من اين كار را نكنم، فرد ديگرى گوشواره را مى برد.7
آيا شيعه هر قدر فاسق باشد، مى تواند از اين قبيل كارها انجام دهد؟
1 . بحار الأنوار: 45 / 8 ; ترجمة الامام الحسين عليه السلام ابن عساكر: 318; تاريخ مدينة دمشق: 14 / 218 با اندكى اختلاف.
2 . نور العين فى مشهد الحسين عليه السلام: 47.
3 . الفتوح: 5 / 117; تاريخ الطبري: 4 / 344; الكامل في التاريخ: 4 / 76; البداية والنهايه: 8 / 203.
4 . الكامل فى التاريخ: 4 / 69 ـ 70; تاريخ الطبري: 4 / 333 ـ 334; مقتل الحسين عليه السلام (ابومخنف): 141.
5 . أنساب الاشراف: 3 / 194، شماره 36. هم چنين ر.ك: الكامل في التاريخ: 4 / 69; تاريخ الطبري: 4 / 334.
6 . المنتظم: 5 / 340.
7 . سير أعلام النبلاء: 3 / 303; ترجمة الامام الحسين عليه السلام من طبقات ابن سعد: 78.