موضع گيرى هاى ضد و نقيض
نكته قابل ذكر، اختلاف نظر و موضع گيرى هاى ضد و نقيضى است كه از برخى علماى اهل سنّت سر زده است. براى مثال، آن سان كه نقل كرديم، ابن حجر مكّى در شرح القصيدة الهمزية، يزيد را ملامت و سرزنش مى كند; ولى در كتابى ديگر به نام الفتاوى الحديثيه1 در قاتل بودن يزيد و اين كه شهادت سيّدالشهداء عليه السلام به دستور او باشد، ترديد مى كند; بلكه مى خواهد منكر آن نيز بشود.
ذهبى نيز به اين تناقض گويى دچار شده است. وى در جايى با نوعى بى طرفى مى گويد: ما نه يزيد را دوست مى داريم و نه سبّ و سرزنشش مى كنيم. در جايى ديگر مى گويد:
كان ]يزيد بن معاوية[ ناصبياً فظّاً غليظاً جلفاً. يتناول المسكر ويفعل المنكر. افتتح دولته بقتل الشهيد الحسين واختتمها بواقعة الحرّة، فمقته الناس ولم يبارك في عمره;2
يزيد از دين خارج شده است. او سنگ دل و فردى بى عقل است كه همواره مست بود و مرتكب اعمال زشت مى شد. دولت او با كشتن حسين آغاز و با واقعه حرّه پايان يافت و به نفرين مردم عمر او بركت پيدا نكرد.
غزالى نيز آن سان كه ما از إحياء علوم الدين نقل كرديم، با تناقض گويى اظهار مى كند: شما يزيد را لعن نكنيد و ذكر خدا گفتن از لعن كردن بهتر است; چرا كه شايد يزيد دستور به قتل سيّدالشهداء عليه السلام نداده و شايد توبه كرده باشد; از اين رو براى او طلب بخشش كنيد!
غزالى در كتاب ديگر خود به نام سرّ العالمين وكشف ما فى الدارين كه در اواخر زندگى اش نوشته است، خلاف چنين حرفى را مى زند و يزيد را مورد سرزنش قرار مى دهد.3
البتّه برخى مى گويند: اين كتاب براى ابوحامد غزالى نيست و در انتساب اين كتاب به غزالى ترديد نموده اند، همان طورى كه درباره انتساب كتاب الإمامة والسياسه به ابن قتيبه ترديد مى كنند.
پيش تر اشاره شد كه كتاب الطبقات الكبرى ابن سعد را چاپ كرده اند; ولى بخشى را كه درباره امام حسن و امام حسين عليهما السلام است، چاپ نكرده اند.
آرى، افرادى كه به حقايق دست برد مى زنند، از شيوه هاى مختلفى استفاده مى كنند: گاهى كتاب را چاپ نمى كنند، گاهى منكر كتاب مى شوند و گاهى منكر وجود عالمان و دانشمندانى مى شوند كه در اين دنيا شصت يا هفتاد سال زندگى كرده اند و مى گويند كه اصلا چنين آدمى نبوده است!
براى نمونه، شيخ احمد امين انطاكى صاحب كتاب لماذا اخترتُ مذهب الشيعة الامامية است كه برخى از پيروان ابن تيميّه درباره او مى گويند: چنين فردى اصلاً وجود نداشته و اين فرد ساخته دست شيعيان است!
گفتنى است كه شيخ محمّد امين و شيخ احمد امين دو برادر بودند. آنان در سفرى كه به عراق داشتند، در منزل ما سكونت گزيدند. من از ايشان با شام و ناهار پذيرايى كرده و رخت خواب آن ها را پهن كردم. حال برخى از بچه وهّابى ها مى نويسند: چنين كسى را شيعه ها درست كرده اند و فردى به اين اسم وجود ندارد، در حالى كه ما با آنان در منزلمان عكس هم گرفته ايم.
صاحب كتاب گران سنگ عبقات الانوار، به اثبات مى رساند كه مؤلف كتاب سرّ العالمين غزالى است و در اين زمينه نيز از ذهبى كه در كتاب ميزان الاعتدال از سرّ العالمين مطلبى را نقل مى كند، بر اين مطلب شاهد مى آورد; هم چنانى كه جمعى از كتاب الإمامة والسياسه ابن قتيبه نيز مطالبى نقل مى كنند. آن ها با اين نقل، وجود اين كتاب را نيز ثابت و استنادش را به ابن قتيبه مستند مى كنند.
هم اكنون نسخه اى از كتاب الإمامة والسياسه كه به قرن سوم برمى گردد، در تهران و در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى نگهدارى مى شود. من اين نسخه را ديده ام و مُهر برخى از بزرگان اهل سنّت، روى آن موجود است. در تطبيق اين كتاب با كتابى كه اكنون به عنوان الإمامة والسياسه مكرّراً در بلاد مختلف به چاپ رسيده، به خصوص در موارد مورد نياز، مشاهده مى كنيم كه هيچ فرقى ميان اين دو نسخه وجود ندارد.
بنابراين، هيچ كدام از اين روش ها فايده ندارد و همه آنان ناكام مانده و كارى از پيش نبرده اند.4
1 . الفتاوى الحديثيه: 193.
2 . سير أعلام النبلاء: 4 / 37 ـ 38.
3 . سرّ العالمين: 23. گفتنى است كه وى در اين كتاب مطالبى پيرامون حديث غدير و اين كه برخى از صحابه نقض بيعت كرده اند را بيان مى كند و همه چيز را بر ملا مى نمايد. برخى از علما احتمال مى دهند كه اين شخص در اواخر عمرش مستبصر شده باشد.
4 . در اين ميان، بزرگى هم چون آقا سيد عبدالعزيز طباطبائى رحمه اللّه تعالى، با مشقّت هاى فراوان و خون جگر خوردن و با جست و جو در كتاب خانه هاى مختلف، نسخه هايى را استنساخ كرده و بعضى از آن ها را به چاپ رسانده است.
هم چنين آقاى محمودى رحمه اللّه نيز به بعضى از نسخه هاى خطّى مانند أنساب الاشراف بلاذرى دست يافته و چاپ كرده است.