سيّدالشهداء و رفتار والى مكّه
امام حسين عليه السلام وارد مكّه شدند. والى اين شهر عمرو بن سعيد بن عاص اَشدق بود. او فقط براى اجراى طرح و نقشه حكومت به خدمت سيّدالشهداء عليه السلام رسيد و پرسيد: آقا! شما براى چه به مكّه آمده ايد؟
حضرت فرمودند:
عائذاً باللّه وبهذا البيت;1
آمده ام تا به خانه خدا پناهنده شوم.
بنا بر تحقيق صورت گرفته، چيز ديگرى بيش از اين گفت و گو ميان امام حسين عليه السلام و عمرو بن سعيد وجود ندارد.
سرانجام امام حسين عليه السلام از مكّه حركت كردند و در همين زمان عمرو بن سعيد به درخواست بعضى از بنى هاشم (عبداللّه بن جعفر) به واسطه يحيى برادر خود امان نامه اى را به امام عليه السلام رساند كه در آن نوشته بود: اگر شما در مكّه بمانيد، از طرف من به شما آسيبى نخواهد رسيد.
زمانى كه امام حسين عليه السلام به اين نامه اعتنايى نكردند و به راه خود ادامه دادند، عمرو بن سعيد نامه اى براى والى كوفه نوشت كه حسين به كوفه مى آيد و اگر او را به قتل نرسانى، عاقبت خودت به خطر مى افتد.
از آن چه بيان شد، اين گونه مى توان نتيجه گرفت:
ـ والى مدينه با كسى كه بيعت نكرد، خوش رفتارى نمود…;
ـ والى مكّه نيز با او به اين كيفيّت برخورد كرد… .
اكنون مى پرسيم: چه نتايجى از اين مطالب به دست مى آيد؟ در اين ميان، نامه اى از جانب يزيد، به عبداللّه بن عبّاس به شرح زير رسيد:
أمّا بعد، فإنّ ابن عمّك حسيناً وعدوّ اللّه ابن الزبير إلتويا ببيعتي ولحقا بمكّة مرصدين للفتنة، معرّضين أنفسهما للهلكة. فأمّا ابن الزبير فإنّه صريع الفناء وقتيل السيف غداً. وأمّا الحسين، فقد أحببت الأعذار إليكم أهل البيت ممّا كان منه… .
وأنت زعيم أهل بيتك وسيّد بلادك، فألقه فاردده عن السعي في الفتنة، فإن قبل منك وأناب، فله عندي الأمان والكرامة الواسعة…;
امّا بعد، نسبت به پسر عمويت حسين و هم چنين عبداللّه بن زبير ـ كه دشمن خداست ـ اين دو از بيعت من سرپيچى كرده اند و به مكّه رفته اند و جان خود را در معرض هلاكت قرار داده اند، ابن زبير را به زودى به قتل مى رسانيم.
ولى حسين… باعث قطع رحم شده و تو بزرگ خاندانى، پس حسين را ملاقات كن و او را از اين فتنه باز دار اگر پذيرفت، به هر كيفيّتى كه تو به او امان دادى، من آن امان نامه را مى پذيرم.
ابن عبّاس در پاسخ نوشت:
فامّا ابن الزبير، فرجل منقطع عنّا برأيه… .
وأمّا الحسين فإنّه لمّا نزل مكّة وترك حرم جدّه ومنازل آبائه، سألته عن مقدمه، فأخبرني أنّ عمّالك بالمدينة أساؤوا إليه، وعجّلوا عليه بالكلام الفاحش، فأقبل إلى حرم اللّه مستجيراً به…;
اما بعد، ابن زبير مردى است كه به ما هيچ ارتباطى ندارد… ولى حسين، شهر و ديار و منزل پدرانش را رها كرد و وقتى من علّت اين حركت را از او پرسيدم، فرمود: مأموران و كارگزاران تو با او بدرفتارى كرده اند. به او جسارت نموده و احترامش را نگه نداشته اند و او به خانه خدا پناهنده شده است.
ابن عبّاس در ادامه براى يزيد مى نويسد:
فاتّق اللّه في السرّ والعلانية…;
تقواى الهى را در آشكار و خفا پيشه كن… .
براى كسى چاه نكن! چه بسيار افرادى كه براى ديگران چاه كندند و خود در آن چاه افتادند… .
ابن عبّاس نصيحت هاى ديگرى نيز در اين نامه به يزيد مى كند.2
1 . تذكرة الخواص: 248.
2 . تذكرة الخواص: 237 ـ 239.