ديدگاه تفتازانى
سعدالدين تفتازانى در شرح مقاصد مى نويسد:
إنّ ما وقع بين الصحابة من المحاربات والمشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ، والمذكور على ألسنة الثقاة، يدلّ بظاهره على أنّ بعضهم قد حاد عن طريق الحق وبلغ حدّ الظلم والفسق;
آن چه از جنگ ها و درگيرى ها بين صحابه اتّفاق افتاده است و بر صفحات تاريخ نوشته و بر زبان راست گويان جارى است، دلالت دارد بر اين كه بعضى از صحابه از مسير حق خارج شده و دچار ظلم و فسق شده اند.
بنابراين سخن، فسق بعضى از صحابه و خروج آنان از مسير حق به اقرار سعدالدين تفتازانى مسلّم است.
وى در پاسخ به چرايى سر زدن اين كارها از صحابه، مى افزايد:
وكان الباعث له الحقد والعناد والحسد واللداد وطلب الملك والرياسة والميل إلى اللذات والشهوات، إذ ليس كلّ صحابيّ معصوماً ولا كلّ من لقي النبي صلى اللّه عليه وآله بالخير موسوماً، إلاّ أنّ العلماء لحسن ظنّهم بأصحاب رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله ذكروا لها محامل وتأويلات بها تليق;
آن چه باعث اين ظلم و فسق شده، كينه، عناد، حسادت، خصومت، دنياخواهى، حبّ رياست و تمايل به هواى نفس و لذّات شهوانى است; چرا كه هر صحابه اى معصوم نيست و اين طور نيست كه هركس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را ببيند، فردى نيكوكار باشد، مگر اين كه علما با حسن ظنّى كه به صحابه دارند، كارهاى آنان را حمل بر صحّت كرده اند.
پس بنابراين سخن تفتازانى، ارتكاب فسق از صحابه يقينى است. شاهد بر اين ادعا سخن زير است:
وأمّا ما جرى بعدهم من الظلم على أهل بيت النبيّ صلى اللّه عليه وآله، فمن الظهور بحيث لا مجال للإخفاء ومن الشناعة بحيث لا اشتباه على الآراء، إذ تكاد تشهد بها الجماد والعجماء ويبكي له من في الأرض والسماء، وتنهَّد منه الجبال وتنشق الصخور، ويبقى سوء عمله على كرّ الشهور ومرّ الدهور، فلعنة اللّه على من باشر أو رضي أو سعى (وَلَعَذابُ اْلآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقى);1
اما آن حوادثى كه بر اهل بيت پيامبر عليهم السلام رخ داد، از ظلم و جنايتى كه آن چنان ظاهر و از پليدى آشكار بود كه بر هيچ كس مخفى نماند و نزديك بود كه زمين ها و شن زارها بر آن گواهى دهند و آن چه در زمين و آسمان ها بود، بر آن جنايت گريه كرد. كوه ها از آن ظلم، آهى اندوه ناك كشيده و صخره ها شكافته شد و زشتى اين جنايت بر پيشانى ماه ها و مرور زمان ها باقى ماند. پس لعنت خداوند بر هر كسى كه با آن ها همراه شود، يا تلاشى در مسير ايشان انجام داده و يا به كار آن ها رضايت داشته باشد. «هر آينه عذاب جهان آخرت شديدتر و بقاى آن بيشتر است».
تفتازانى در ادامه سؤالى را مطرح مى كند و مى گويد:
فإن قيل: فمن علماء المذهب من لم يُجَوّزِ اللعن على يزيد، مع علمهم بأنه يستحق ما يربو على ذلك ويزيد.
قلنا: تحامياً عن أن يرتقى إلى الأعلى فالأعلى;2
پس اگر كسى بگويد: دانشمندان مذهب با وجودى كه علم به استحقاق لعن بر يزيد را دارند، چرا لعن او را جايز نمى دانند.
در پاسخ بايد گفت: به جهت پيشرفت نكردن لعن به خلفاى پيشين…!
آرى، اگر يزيد لعن شود، لعن او بالاتر مى رود و به پدرش سرايت مى كند. آن گاه به بالاتر از معاويه هم سرايت خواهد كرد.
به همين جهت، وقتى از حافظ عبدالمغيث بن زهير حنبلى بغدادى، پرسيدند: چرا از لعن يزيد منع مى كنى؟
پاسخ داد:
انما قصدت كف الألسنة عن لعن الخلفاء، وإلاّ فلو فتحنا هذا لكان خليفة الوقت أحق باللعن;3
تا خلفا مورد لعن قرار نگيرند.
پس با اين بيان، هدف كسانى كه از لعن يزيد جلوگيرى مى كنند روشن شد. شايد آنان هم يزيد را مستحق لعن بدانند; اما براى اين كه لعن ترّقى نكند و بالاتر نرود، مانع از لعن يزيد مى شوند.
1 . سوره طه: آيه 127.
2 . شرح مقاصد: 2 / 306 ـ 307.
3 . ر.ك: سير أعلام النبلاء: 21 / 161.