ديدگاه آلوسى
يكى ديگر از دانشمندان اهل سنت كه به طور صريح يزيد را لعن مى كند، آلوسى است. وى در اين زمينه عبارات جالبى دارد. او در ذيل آيه مباركه: (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ)1 مى نويسد:
علما بر طبق اين آيه شريفه بر جواز لعن يزيد استدلال كرده اند. برزنجى در الاشاعه و ابن حجر مكّى در الصواعق المحرقه از امام احمد بن حنبل، نقل مى كنند كه وقتى عبداللّه فرزند احمد بن حنبل از پدرش درباره لعن يزيد سؤال كرد، احمد گفت: چگونه لعن نشود كسى كه در قرآن، خداوند او را لعن كرده است.
عبداللّه مى گويد: به پدرم گفتم: من قرآن را خوانده ام; ولى در آن لعنى بر يزيد نديده ام. احمد بن حنبل گفت:
إنّ اللّه تعالى يقول: (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي اْلأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ) الآية وأي فساد وقطيعة أشدّ ممّا فعله يزيد;
خداوند متعال مى فرمايد: «پس اگر حكومت را به دست گيريد، آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد نماييد و پيوند خويشاوندى را قطع كنيد؟» و به راستى كدام فساد و گناه بالاتر از اعمالى است كه يزيد مرتكب شد؟
آلوسى در ادامه مى افزايد: بنابراين، نبايد در لعن يزيد توقّف كرد; چرا كه او داراى صفات ناپسند بوده و در طول دوران تكليف، مرتكب گناهان بزرگى شده است.
آلوسى پس از نقل اين سخنان، لعنت خدا، فرشتگان و جميع مردم را براى آنان، از خداوند متعال طلب مى نمايد و مى گويد:
والطامّة الكبرى ما فعله بأهل البيت ورضاه بقتل الحسين ـ على جدّه وعليه الصلاة والسلام ـ واستبشاره بذلك وإهانته لأهل بيته ممّا تواتر معناه;
بلاى بزرگى كه بر اهل بيت آوردند و راضى به قتل حسين ـ سلام و صلوات خداوند بر او و جدّش باد ـ شدند و به يكديگر بشارت دادند و اهل بيت او را مورد اهانت قرار دادند، همه اين ها (اخبار شهادت سيّدالشهداء عليه السلام) مسائلى است كه به تواتر معنوى به ما رسيده است.
به راستى، با تمام اين اوصاف، افرادى در داخل حوزه! پيدا مى شوند و مى گويند: سند اين مطلب كجاست؟ نكند اين مطلب تحريف شده باشد؟
شهاب الدين آلوسى كه از نظر فكر و عقيده هيچ ارتباطى با اهل بيت عليهم السلام ندارد، مى گويد:
وقد جزم بكفره وصرّح بلعنه جماعة من العلماء، منهم: الحافظ ناصر السنّة ابن الجوزي، وسبقه القاضي أبو يعلى، وقال العلاّمة التفتازاني: لا نتوقّف في شأنه بل في إيمانه، لعنة اللّه تعالى عليه وعلى أنصاره وأعوانه.
وممّن صرّح بلعنه: الجلال السيوطي.
وفي تاريخ ابن الوردي وكتاب الوافي بالوفيات: إنّ السّبي لمّا ورد من العراق على يزيد خرج فلقي الأطفال والنساء من ذريّة عليّ والحسين رضي اللّه تعالى عنهما والرؤس على أطراف الرماح وقد أشرفوا على ثنيّة جيرون، فلمّا رآهم نعب غراب فأنشأ يقول;2
جماعتى از بزرگان علما به كفر يزيد اعتقاد دارند و به لعن او تصريح مى كنند. آنان عبارتند از: يارى دهنده سنت حافظ ابن جوزى و پيش تر از او، قاضى ابويعلى است. و علاّمه تفتازانى مى گويد: در بدگويى او بلكه در ايمان او توقف نداريم، لعنت خداى تعالى بر او و بر ياران و ياوران او باد.
و از جمله عالمانى كه تصريح به لعن او كرده اند، جلال الدين سيوطى است.
در تاريخ ابن وردى و در كتاب الوافي بالوفيات اين گونه آمده است: زمانى كه از عراق اسيران را به نزد يزيد بردند، او كودكان و زنانى را از خاندان على و حسين رضي اللّه عنهما و سرهايى را كه بر نيزه ها زده شده بود، مشاهده كرد و در حالى كه صداى كلاغى مى آمد، اشعارى را خواند… .
قاضى ابويعلى از شخصيت هاى بزرگ اهل سنّت است. ابن تيميّه خيلى به سخنان او اعتماد مى كند و در كتاب منهاج السنّه از او فراوان نقل مى كند; ولى در اين موضوع حاضر نيست از ابويعلى تبعيت كند و سخن او را بپذيرد; چرا كه دشمنى او با اهل بيت اجازه چنين پيروى را نمى دهد.
آلوسى در ادامه مى افزايد:
خواندن اين اشعار، حكايت از كفرى آشكار مى كند و به اعتقاد و گمانى كه من دارم، يزيد خبيثى است كه اصلاً به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله ايمان نداشته و كارهايى كه او درباره اهل مكّه و حرم الهى و اهل حرم پيامبر صلى اللّه عليه وآله و اهل بيت رسول گرامى، در دوران حيات انجام داده يا بعد از مرگ او انجام شده كمتر از انداختن يك برگ از قرآن كريم در ميان نجاست نيست; چرا كه اگر كسى از روى عمد چنين كارى را انجام دهد، همه علما به كفر او فتوا مى دهند و من گمان نمى كنم حالات و رفتارهاى يزيد بر بزرگان مسلمانان پوشيده باشد و در طول تاريخ از ديد آن ها مخفى مانده باشد. ولى تنها علّتى كه بزرگان مسلمانان عليه او قيام نكرده اند و با او مخالفت ننموده اند، اختناق شديد و غلبه حكومت بر آن ها بوده است.
آلوسى با اين سخن مى خواهد براى كسانى از صحابه، غير صحابه و تابعين كه در برابر اين جنايات سكوت كرده اند و در مقابل يزيد قيام نكرده اند، عذر و بهانه اى بتراشد.
آيا به راستى اين عذر و بهانه پذيرفتنى است؟
1 . سوره محمّد صلى اللّه عليه وآله: آيه 22.
2 . روح المعانى: 26 / 72.