تلاش هاى نافرجام ديگر
چنان كه ديديد، همه تلاش ها بى فايده ماند و آنان نتوانستند هيچ نقطه ضعفى از سيّدالشهداء عليه السلام و حركت باعظمت آن حضرت بگيرند.
آنان سعى كردند يزيد را از قاتل بودن دور كنند و ديگران را در اين مسئله به شك بيندازند! اما اين شيوه نيز ناكام ماند.
آنان از راهى ديگر وارد شده و گفتند: حسين بن على بر عليه يزيد خليفه شرعى قيام كرده و در اين راستا نوشتند: عدّه بسيارى از صحابه از جمله عبداللّه بن عمر1 با يزيد بيعت كردند.2 حال كه حسين بر عليه حكومت شرعى قيام نموده، پس او خارجى است و بايد او را به قتل مى رساندند و اين كشتار به حق صورت گرفته است!
اين تلاش نيز، ناكام ماند و فايده اى نبخشيد. از طرفى، طبق بررسى در مدارك معتبر تاريخى، عبداللّه بن عمر با گرفتن پول خود را به معاويه فروخت. از اين رو اين جريان كاملا بر عكس است; يعنى هر كه با يزيد بيعت كرد، حتى اگر از صحابه باشد، در اعمال يزيد شريك است، نه اين كه بيعت آنان به حكومت يزيد شرعيّت مى بخشد.
بيعت با يزيد همان شراكت در جرم و جنايت هاى اوست و از طرفى بى عدالتى كسانى است كه با يزيد بيعت كرده اند، همان گونه كه پدرش معاويه نيز در تمامى اعمال او شريك است.
عدّه اى ديگر سخن را تغيير دادند و با اقرار به قاتل بودن يزيد گفتند: شايد يزيد توبه كرده، پس او را لعن نكنيد! اين سخن نيز فايده نداشته است.
باز از راه ديگر وارد شدند و گفتند: عاشورا، روز عيد است.
اين همان كلام رئيس فرقه صوفيه است كه هم اكنون قبر او در بغداد، زيارتگاه عارفان است! و ما پيش تر اين مطلب را آورديم.
آنان باز دست از مبارزه برنداشتند و گفتند: امام حسين عليه السلام با رسيدن به شهادت به مقام والا و بالايى نايل شده، پس چرا براى او عزادارى مى كنيد؟ شما بايد خوش حال باشيد! حتى از شدّت ناراحتى، مقتل خوانى آن حضرت را تحريم كردند تا جريان و اتّفاقات كربلا براى مردم گفته نشود.
امّا اين شيوه نيز فايده نكرد و كارى از پيش نبرد.
آرى، آنان متحيّر و درمانده شدند كه چه بايد بكنند؟
تكذيب، مؤثّر نشد;
تشكيك، كارى صورت نداد;
دفاع از يزيد، كارى از پيش نبرد;
توجيه نيز بى تأثير بود.
برخى ديگر، شيوه ديگرى در پيش گرفته، مى نويسند: چون يزيد از صحابه نبود، ما نمى توانيم از او دفاع كنيم و كارهاى او را توجيه نماييم.
اين سخن به چه معناست؟ اين سخن اشاره به مبنايى است كه بايد طبق آن تمام كارهاى صحابه را توجيه كرد; چرا كه اهل سنّت همه صحابه رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله را مجتهد مى پندارند. از اين رو، مى گويند: آنانى كه جنگ جمل را به راه انداختند، اجتهاد كرده اند. آنانى كه به صفّين رفتند و آن جنگ را به راه انداختند، اجتهاد كرده اند.
اگر يزيد هم از صحابه بود، مسلّماً مى گفتند: او اجتهاد كرده و تقصيرى ندارد!
1 . گفتنى است كه از اين عدّه بسيار، فقط به نام عبداللّه بن عمر اكتفا مى كنند و نامى از ديگر صحابى در آن منبع نيامده است. پيش تر به بيعت عبداللّه بن عمر با يزيد اشاره كرديم.
2 . شرح القصيدة الهمزية: 271.