تعبير خواب هاى امام حسين
امام حسين عليه السلام در طول اين مسير خواب هايى تعريف مى كردند كه وقتى سؤال مى شد آن خواب چه بود، مى فرمود:
رأيت هاتفاً يقول: أنتم تسرعون والمنايا تسرع بكم إلى الجنّة…;1
هاتفى را ديدم كه مى گفت: شما به سرعت پيش مى رويد و مرگ به سرعت شما را به سوى بهشت مى برد… .
در خوابى ديگر حضرت فرمود:
رأيت كلاباً تنهشني أشدّها عليّ كلب أبقع;2
در خواب سگانى را ديدم كه بر من حمله مى كردند… .
اين خواب حضرت بر شمر بن ذى الجوشن تعبير شد و اين مطلب را حضرت به خود او نيز يادآور شدند.
عدّه اى از امام حسين عليه السلام عذرخواهى كردند و از همراهى حضرت سر باز زدند. حضرت در پاسخ ايشان فرمودند:
از اين جا دور شويد! چرا كه هر كس صداى غربت ما را بشنود، يا سياهى جمعيت ما را ببيند و به كمك ما نيايد، هر آينه خداوند او را با صورت به آتش جهنّم مى اندازد.3
آن مرد عرب مى گويد: من به بيابان رفتم تا وقتى كه حسين عليه السلام از آن جا عبور مى كند، به او ملحق شوم.
آيا با وجود اين، سيّدالشهداء عليه السلام از شهادت خودش بى خبر بوده است؟
امام حسين عليه السلام در بعضى از مكان ها به قلب شريف خويش اشاره كردند و فرمودند:
واللّه لا يدعوني حتّى يستخرجوا هذه العلقة ـ وأشار إلى قلبه الشريف ـ من جوفي…;4
به خدا سوگند! اينان مرا دعوت نخواهند كرد، مگر براى اين هدف كه قلبم را از بدنم خارج كنند… .
آن حضرت در زمان خروج از مكّه فرمودند:
واللّه لأن اُقتل خارجاً منها بشبر أحبّ إليّ من أن أُقتل داخلاً منها بشبر…;5
به خدا سوگند! همانا اگر من در خارج از مكّه گرچه به اندازه يك وجب باشد، كشته شوم براى من بهتر است از اين كه داخل مكه به شهادت برسم و اگر چه به قدر يك وجب باشد.
عبداللّه بن عبّاس در اين باره مى گويد: ما هيچ شكّى نداشتيم و نزد اهل بيت معروف بود كه حسين بن على عليهما السلام در طف (كربلا) به شهادت مى رسد.6
در نقل ديگرى آمده است كه ابن عبّاس گويد: تعداد و اسامى ياران و كسانى كه با سيّدالشهداء عليه السلام به شهادت رسيدند، پيش از شهادتشان مشخص بود.7
هنگامى كه امام حسين عليه السلام جناب مسلم عليه السلام را به كوفه فرستادند، به او فرمودند: به زودى خداوند متعال آن چه را رضايت و محبّتش به آن تعلّق گرفته، عملى خواهد كرد و من اميدوارم خدا، من و تو را در درجه شهدا قرار دهد.8
راوى مى گويد: مرد عربى از قبيله بنى اسد در بيابان به انتظار امام حسين عليه السلام بود تا به ايشان ملحق شود. بعد از شهادت سيّدالشهداء عليه السلام جنازه او را در ميان شهدا پيدا كرديم.9
زنى به نام عمرة بنت عبدالرحمان به امام حسين عليه السلام در هنگام خروج از مكّه نامه اى چنين نوشت:
… همانا گواهى مى دهم كه عايشه به من گفت: از رسول خدا صلى اللّه عليه وآلهشنيدم كه مى فرمود: «حسين را در سرزمينى به نام بابل (عراق) به شهادت مى رسانند».
وقتى حضرت آن نامه را خواندند، فرمودند:
فلابدّ لي إذاً من مصرعي;10
بنابراين حتماً بايد به محلّ شهادتم بروم.
البته اين اراده الهى است و وسايل و اسباب ظاهرى نيز بايد در كار باشد… وقتى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله دستور به يارى سيّدالشهداء عليه السلام دادند، جاى بسى تعجّب است كه فردى مثل ابن عبّاس ـ البته بيشتر از تعجّب نمى گويم ـ خودش مى گويد: شهدايى كه با امام شهيد مى شوند، معروف و معلوم هستند، پس چرا به امام اعتراض و از ايشان سؤال مى كند؟
و حضرت در پاسخ او مى فرمايند:
إنّك شيخ قد كبرت;11
همانا سنّ تو بالا رفته است.
كنايه از اين كه اختلال حواس پيدا كرده اى.
و آن گاه كه آن حضرت به كربلا رسيدند، فرمودند:
اللهمّ إنّا عترة نبيّك محمّد صلى اللّه عليه وآله وقد أخرجنا وطردنا وأزعجنا عن حرم جدّنا وتعدّت بنو اُميّة علينا;12
خدايا! همانا ما خانواده پيامبر تو محمّد صلى اللّه عليه وآله هستيم و اين در حالى است كه ما را بيرون نموده و مورد تعقيب قرار داده اند تا از حرم جدّ خود خارج شويم.
همه اين موارد به روشنى گواهى مى دهند كه نوع برخوردها و رويارويى حكومت يزيد با سيّدالشهداء عليه السلام از حركت آن حضرت از مدينه به مكّه و از مكّه به عراق و اتّفاقاتى كه در بين راه افتاد، همه بنا بر برنامه از پيش تعيين شده بود.
1 . اللهوف: 30.
2 . كامل الزيارات: 157.
3 . رجال شيخ طوسى و رجال كشى… شرح حال عمرو بن قيس المشرقى.
4 . الكامل فى التاريخ: 4 / 39، تاريخ مدينة دمشق: 14 / 216.
5 . الكامل في التاريخ: 4 / 38، تاريخ طبرى (8 جلدى): 4 / 289.
6 . المستدرك على الصحيحين: 3 / 179.
7 . مناقب آل ابى طالب: 4 / 53.
8 . الفتوح: 5 / 366.
9 . الطبقات الكبرى (شرح حال امام حسين عليه السلام) 6 / 421، تاريخ مدينة دمشق: 14 / 310.
10 . تاريخ مدينة دمشق: 14 / 209.
11 . (شرح حال امام حسين عليه السلام) ابن عساكر: 298، البداية والنهايه: 8 / 178.
12 . بحار الأنوار: 44 / 383.