روايت نادرست و راويان غير معتبر
به نظر ما روايات نقل شده از اهل بيت عليهم السلام و ديگر رواياتى كه در زمينه امام مهدى عليه السلام به طور متواتر توسط اهل سنّت، نقل شده، نادرست بودن اين حديث را آشكار مى سازد؛ از اين رو بزرگانى هم چون حاكم نيشابورى، بيهقى و ديگران حديث مذكور را ضعيف دانسته اند.1
1 . محمّد بن خالد جَنَدى
از طرف ديگر علماى اهل سنّت به نقد راويان آن پرداخته اند. آنان نوشته اند: يكى از راويان اين حديث، محمّد بن خالد جَندى است. او تنها راوى اين حديث است، از اين رو به هنگام نوشتن شرح حال او، حديث مذكور را هم آورده اند:
مزّى مى نويسد: محمّد بن خالد جَندى صنعانى مؤذّن، از ابان بن صالح، از حسن، از انس روايت كرده است كه مهدى، همان عيسى بن مريم است… .
اين حديث توسط ابن ماجه ثبت و ضبط شده است… .
ابوبكر بن زياد مى گويد:
هذا حديث غريب؛
كمتر كسى به نقل اين حديث پرداخته است… .
حافظ ابوبكر بيهقى مى نويسد: اين حديث را تنها محمّد بن خالد جَندى روايت كرده است.
ابوعبدالله حافظ مى گويد: محمّد بن خالد، مردى ناشناخته است و علما بر سر افرادى كه بين جَندى و رسول الله صلى الله عليه وآله واسطه در نقل اين حديث هستند اختلاف نظر دارند… .2
ذهبى نيز در اين باره اظهار نظر كرده است. وى مى نويسد:
شافعى از محمّد بن خالد جَندى روايت نقل نموده و خود محمّد بن خالد نيز از ابان بن صالح روايت كرده است.
ازدى مى گويد: احاديث او مورد قبول نيست.
ابوعبدالله حاكم نيشابورى مى نويسد: او فردى ناشناخته است.
آن گاه ذهبى چنين مى نويسد: به نظر من حديث محمّد بن خالد جَندى كه «مهدى، همان عيسى بن مريم است» و توسط ابن ماجه نقل شده، حديثى منكر و ناشناخته به شمار مى آيد… .3
ابن حجر در اين باره مى نويسد:
محمّد بن خالد جَنَدى ـ با فتح حرف جيم و نون ـ مؤذّن، ناشناس و جزء طبقه هفتم محدّثان به شمار مى آيد، وى از راويان سنن ابن ماجه قزوينى است.4
2 . ابان بن صالح
گفتنى است گرچه اهل سنّت مى گويند: همه علماى ما بر اين عقيده اند كه «ابان بن صالح» مورد اطمينان است، اما چنان كه ابن حجر نقل مى كند ابن عبدالبرّ و حافظ ابن حزم او را ضعيف دانسته اند.5
ذهبى مى نويسد: اما ابن صلاح در امالى خود مى نويسد: گفته شده: ابان بن صالح، هيچ حديثى از حسن نشنيده است.6
3 . حسن بصرى
منظور از «حسن»، همان حسن بصرى معروف و مشهور است كه در برخى كتاب ها او را در شمار دشمنان حضرت على عليه السلام قرار داده اند؛ از اين رو در رواياتى كه از اهل بيت عليهم السلام رسيده، او مورد سرزنش قرار گرفته است، تا جايى كه برخى از علما اين روايات را متواتر دانسته اند.7
از طرفى اهل سنّت نيز با آن كه در صحاح شش گانه از او، رواياتى را نقل كرده اند و او را در شمار زاهدان هشتگانه قرار داده اند، اما در عين حال تأكيد كرده اند كه روايات مرسل او فراوان بوده و بسيار تدليس8مى كرد.9
4 . يونس بن عبدالاعلى
علماى اهل سنّت، گرچه يونس بن عبدالأعلى را مورد اطمينان دانسته اند، اما او در اين روايت، به دروغگويى متّهم شده است.
حافظ مزّى در اين باره مى نويسد:
حافظ ابوالقاسم در تاريخ مدينة دمشق به سند خود از احمد بن محمّد بن رشدين، از ابوالحسن على بن عبيدالله واسطى چنين نقل مى كند: محمّد بن ادريس شافعى را در خواب ديدم و از او شنيدم كه مى گفت: يونس در حديث جَنَدى ـ يعنى حديثى كه توسط حسن از قول انس پيرامون مهدى عليه السلام به رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت داده شده است ـ به دروغ از زبان من سخن گفته است.
شافعى گفت: اين حديث از احاديث من نيست و من آن را نقل نكرده ام، بلكه يونس به دروغ آن را به من نسبت داده است.10
از اين گذشته، ذهبى مى نويسد: اين حديث، ضعف ديگرى نيز دارد و آن اين كه… .11
1 . التاج الجامع للأصول: 5 / 341.
2 . تهذيب الكمال: 25 / 151.
3 . ميزان الاعتدال: 3 / 535.
4 . تقريب التهذيب: 2 / 157.
5 . تهذيب التهذيب: 1 / 82 .
6 . ميزان الاعتدال: 3 / 535.
7 . تنقيح المقال: 1 / 269.
8 . تدليس در اصطلاح علم حديث در يك تقسيم بندى كلّى دو نوع است:
الف) تدليس در اسناد، به اين معنا است كه راوى، حديث را از كسى نقل مى كند كه او را نديده يا حديث را از او نشنيده باشد، يا يك راوى ضعيف را اسقاط كند، تا حديث «حسن» يا «صحيح» تلقى شود. در مورد تدليس گفته شده است: تدليس برادر دروغ است.
ب) تدليس در صفات راوى توسّط ناقلين، به اين معنا است كه به قصد مخفى داشتن حقيقت راوى را با صفاتى يا كنيه اى غير واقعى وصف كند يا بنامد.
9 . تقريب التهذيب: 1 / 165.
10 . تهذيب الكمال: 25 / 149.
11 . ميزان الاعتدال: 3 / 535.