روايت هيثمى
از كسانى كه به نقل اين حديث پرداخته، حافظ على بن ابوبكر هيثمى است. وى در اين زمينه در مجمع الزوائد چند حديث نقل كرده است.
حديث نخست: ابن عباس گويد: آن گاه كه آيه شريفه (قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) فرو فرستاده شد، اصحاب عرضه داشتند: اى رسول خدا! خويشاوندان شما كه مودّت و دوستى آن ها بر ما واجب است چه كسانى هستند؟
پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
عليّ وفاطمة وابناهما;
على، فاطمه و فرزندان آن دو.
اين حديث را طبرانى از حرب بن حسن طحّان، از حسين اشقر، از قيس بن ربيع نقل مى كند.
هيثمى مى افزايد: اين سه راوى را، علماى رجال توثيق كرده اند و معتبر دانسته اند; ولى گروهى ديگر آن ها را تضعيف كرده اند. البته ديگر راويان اين حديث موثق و مورد اعتماد هستند.1
هيثمى در ادامه مى نويسد:
اين حديث را بار ديگر طبرانى نقل كرده و مى گويد:
در اين سند جمعى از راويان، از نظر نقل حديث ضعيف هستند كه راوى شناسان آنان را موثق و مورد اعتماد دانسته اند.2
آن گاه طبرانى خطبه امام حسن عليه السلام را در بخش خطبه حسن بن على عليهما السلام از ابوالطفيل اين گونه نقل مى كند:
ابوالطفيل گويد: امام حسن بن على بن ابى طالب عليهم السلام براى ما سخنرانى كرد و پس از حمد و ستايش خدا و ثناى او، از امير مؤمنان على عليه السلام به عنوان آخرين وصى الهى و وصى پيامبران و امين صدّيقان و شهيدان ياد كرد و فرمود:
يا أيّها الناس! لقد فارقكم رجل ما سبقه الأوّلون ولا يدركه الآخرون. لقد كان رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله يعطيه الراية فيقاتل جبريل عن يمينه وميكائيل عن يساره فما يرجع حتّى يفتح اللّه عليه ولقد قبضه اللّه في الليلة الّتي قبض فيها وصي موسى…;
اى مردم! شخصيتى باعظمت از ميان شما به سراى ديگر شتافت كه نه پيشينيان بر او پيشى گرفته اند و نه آيندگان عظمت او را درك خواهند كرد. (او گوى سبقت را از همگان ربود). به راستى آن گاه كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله پرچم اسلام را به او مى سپرد، در حالى كه جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ او مى جنگيد و دست از جنگ برنمى داشت مگر آن كه خداوند او را فاتح و پيروز مى نمود.
خداوند جان او را در شبى گرفت كه جان وصىّ موسى در آن شب گرفته شد… .
آن گاه امام حسن عليه السلام چنين ادامه داد:
من عرفني فقد عرفني، ومن لم يعرفني فأنا الحسن بن محمّد صلّى اللّه عليه وآله.
ثمّ تلا هذه الآية قول يوسف : (وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ);3
هر كس مرا مى شناسد، مى شناسد; و هر كه مرا نمى شناسد بداند كه من حسن فرزند محمّد صلى اللّه عليه وآله هستم.
آن گاه حضرتش اين آيه شريفه را تلاوت فرمود كه حضرت يوسف گفت: «من از آيين پدرانم، ابراهيم، اسحاق و يعقوب پيروى كردم».
سپس امام حسن عليه السلام به آياتى از قرآن اشاره كرد و فرمود:
أنا ابن البشير، أنا ابن النذير، وأنا ابن النبيّ، أنا ابن الداعي إلى اللّه بإذنه، وأنا ابن السراج المنير، وأنا ابن الّذي أُرسل رحمةً للعالمين، وأنا مِن أهل البيت الّذين أذهب اللّه عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً، وأنا مِن أهل البيت الّذين افترض اللّه عزّوجلّ مودّتهم وولايتهم، فقال في ما أُنزل على محمّد صلّى اللّه عليه وآله: (قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى);
من فرزند بشارت دهنده و بيم دهنده هستم. منم فرزند پيامبرم. من فرزند دعوت كننده به سوى خدا به اذن او و فرزند چراغ روشن گر هستم. من فرزند كسى هستم كه براى جهانيان به عنوان رحمت فرستاده شد. من از خاندانى هستم كه خداوند هر گونه رجس و پليدى را از آن ها زدود و پاك و پاكيزه شان ساخت. من از خاندانى هستم كه خداوند بزرگ مودّت و مهرورزى و ولايت آن ها را واجب كرد و در قرآنى كه بر محمّد صلى اللّه عليه وآله فرو فرستاد فرمود: «بگو من از شما پاداشى درخواست نمى كنم جز مودّت و مهربانى به خويشاوندان».
هيثمى پس از نقل اين روايت مى نويسد: اين روايت را طبرانى در المعجم الاوسط و المعجم الكبير و ابويعلى به اختصار نقل كرده اند. نظير آن را بزّار نيز نقل كرده است. احمد بن حنبل شيبانى نيز با اختصارى بيشتر اين روايت را نقل كرده است.
گفتنى است كه سندهاى احمد بن حنبل و برخى از سندهاى بزّار و طبرانى در المعجم الكبير معتبر هستند.4
1 . مجمع الزوائد: 7 / 103.
2 . همان: 9 / 168.
3 . سوره يوسف: آيه 38.
4 . همان: 9 / 146.