روايت طبرى
ابن جرير طبرى اين روايت را به چهار سند نقل كرده است.
سند نخست: محمّد بن عماره از اسماعيل بن ابان، از صباح بن يحيى مرى، از سدّى، از ابوديلم نقل مى كند:
هنگامى كه على بن الحسين عليهما السلام به اسارت وارد دمشق شد در ورودى شهر مردى از شاميان برخاست و گفت: سپاس خدايى را كه شما را كشت، ريشه شما را بركند و دو شاخ فتنه را بريد!
امام على بن الحسين عليه السلام به او فرمود:
أقرأت القرآن; آيا قرآن خوانده اى؟
پاسخ داد: آرى!
فرمود: أَفَقَرأتَ «آل حم»؟ آيا «آل حم» را خوانده اى؟
عرضه داشت: خوانده ام; ولى «آل حم» را نخوانده ام.
حضرت فرمود: آيا اين آيه را نخوانده اى كه مى فرمايد:
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْنًا إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ);
بگو: من هيچ گونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم.
گفت: به راستى شما همان «قربى» هستيد؟!
حضرت فرمود: آرى!1
سند دوم: ابوكريب، از مالك بن اسماعيل، از عبدالسلام، از يزيد بن ابى زياد، از مقسم نقل مى كند كه ابن عباس گويد:
روزى انصار در مقام خودستايى مى گفتند كه ما چنين و چنان كرديم.
ابن عبّاس ـ يا عبّاس; اين ترديد از عبدالسلام است ـ در پاسخ آنان گفت: ما از شما برتريم.
اين سخن به سمع مبارك پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله رسيد. به مجلس آن ها وارد شد و فرمود:
يا معشر الأنصار! ألم تكونوا أذلّة فأعزّكم اللّه بي؟!
اى انصار! آيا شما مردمان خوار و ذليل نبوديد كه خداوند به وسيله من شما را عزّت بخشيد؟
عرضه داشتند: آرى، اى رسول خدا!
حضرت فرمود:
ألم تكونوا ضلاّلاً فهداكم اللّه بي؟!
آيا شما گمراه نبوديد پس به واسطه من خداوند شما را هدايت كرد؟
عرض كردند: آرى، اى رسول خدا!
حضرت فرمود: آيا نمى خواهيد پاسخ مرا بدهيد؟
گفتند: چه بگوييم اى رسول خدا؟
فرمود: چرا نمى گوييد: آيا قوم تو، تو را بيرون كردند و ما به تو پناه داديم؟!
آيا نمى گوييد: آنان تو را تكذيب كردند و ما تو را تصديق نموديم؟
آيا نمى گوييد: آنان تو را تنها گذاردند و ما تو را يارى كرديم؟
ابن عباس گويد: پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله پيوسته چنين سخنانى را مى فرمود تا اين كه انصار بر روى دو زانو نشسته و به پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله عرضه داشتند: تمام دارايى و آن چه كه در نزد ماست از آنِ خدا و رسول اوست.
در اين هنگام اين آيه شريفه نازل شد:
(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى);
بگو: من هيچ گونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم.
سند سوم: يعقوبى، از مروان، از يحيى بن كثير، از ابوالعاليه نقل مى كند كه سعيد بن جبير درباره اين آيه شريفه كه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) گفت: منظور از «قربى» خويشاوندان رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله هستند.
سند چهارم: محمّد بن عماره اسدى و محمّد بن خلف، از عبيداللّه، از اسرائيل از ابواسحاق نقل مى كند كه گويد: از عمرو بن شعيب درباره آيه مودّت پرسيدم.
گفت: منظور از «قربى» خويشاوندان پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله هستند.2
گفتنى است كه ابن جرير طبرى در معناى اين آيه شريفه چهار ديدگاه را مطرح كرده و ديدگاه دوم را به عنوان نزول آيه شريفه درباره اهل بيت عليهم السلام قرار داده و روايت هايى را در ذيل آن نقل كرده است. وى ديدگاه نخست را به قرابت و خويشاوندى با قريش اختصاص داده است.
بنابراين، روايت طاووس، از ابن عباس كه احمد بن حنبل، بخارى و مسلم، آن را نقل كرده اند و حاوى سخن سعيد بن جبير است، بر نزول اين آيه شريفه در خصوص اهل بيت عليهم السلام نظر دارد.
ما در مباحث آينده به دو ديدگاه ديگر نيز خواهيم پرداخت.
1 . اين روايت را ابوحيّان با سندى قوى و قطعى نقل كرده است، آن جا كه سخن حق را يادآور شده و مى گويد: و به همين معنا على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام قائل شده; آن گاه كه براى اسارت به شام برده شد، به اين آيه استشهاد كرد; البحر المحيط: 7 / 516.
2 . تفسير طبرى: 25 / 16 و 17.