بررسى و نقد ديدگاه اول
1 . بررسى سند
ابن تيميّه فقط همين نظر را يادآور شده و ديگر نظريات را نقل نكرده است. ابن حجر آن را برگزيده و شوكانى آن را بر بقيه نظريات برترى داده است. اينان دليل آن را روايت احمد، بخارى و مسلم از طاووس، از سعيد بن جبير، از ابن عباس قرار داده اند كه در ابتداى نقل روايت ها گذشت، ولى به اين روايت از دو جهت مهم، ايرادهايى وارد است:
جهت يكم: بررسى سند روايت
1 . شعبة بن حجّاج
راوى اصلى اين روايت «شعبة بن حجّاج» مى باشد و اين شخص دروغ گو و درباره اهل بيت عليهم السلام بسيار دروغ پرداز بوده است.
شريف مرتضى رحمه اللّه مى گويد:
اين شخص از جعفر بن محمّد (امام صادق عليه السلام) روايت كرده است كه حضرتش ابوبكر و عمر را دوست داشته!1
كسى كه چنين دروغى را بسازد، هيچ بعيد نيست كه روايتى را از ابن عباس درباره نزول اين آيه نيز بسازد.
2 . يحيى بن عباد ضبعى بصرى
راوى ديگر اين حديث از شعبه، نزد احمد «يحيى بن عباد ضبعى بصرى» مى باشد. خطيب بغدادى گويد: يحيى در بغداد ساكن شد و از شعبه روايت كرد… احمد بن حنبل از او روايت مى كند… .2
ابن حجر عسقلانى او را از رجال «بخارى» كه مورد بحث و بررسى قرار داده اند، آورده و از ساجى نقل كرده است كه او، در نقل روايت ضعيف و سست مى باشد. از ابن معين نيز نقل شده است كه او قابل اعتماد نيست، اگرچه او را راستگو دانسته است.3
خطيب با سند خويش از ابن مدينى روايت كرده است كه از پدرم شنيدم كه مى گفت: يحيى بن عبّاد كسى نيست كه من از او روايت نقل كنم، بشّار خفّاف از او بهتر است.
آن گاه با سند خود از يحيى بن معين روايت كرده است كه او قابل اعتماد نبود، مطالبى را شنيده و فردى راست گو بوده است، ولى نزد او آمديم، پس نوشته و كتابى را نشان داد كه نمى توانست آن را خوب بخواند. پس ما نيز از او روى برگردانديم.
هم چنين با سند خويش از ساجى روايت كرده است كه يحيى بن عباد در نقل روايت، ضعيف و سست است. بعضى از مردم بغداد از او روايت مى نمايند.
شنيدم كه حسن بن محمّد زعفرانى كه از طريق او از شعبى و غير او روايت مى كرد و هيچ كس از راويان بصره مانند بندار و ابن مثنى از او روايت نكرده اند. و ذهبى در ميزان الاعتدال خود، فقط تضعيف او را از ساجى آورده است.4
3 . محمّد بن جعفر
راوى ديگر اين روايت، از شعبه در نقل بخارى، محمّد بن جعفر غندر مى باشد. ابن حجر و ذهبى او را در بخش كسانى كه مورد اختلاف نظر هستند، آورده اند و قول آن دو برگرفته از گفتار ابوحاتم است، آن جا كه مى گويد: «حديث او از غير شعبه نوشته مى شود، و به او مى توان احتجاج كرد».5
4 . محمّد بن بشار
راوى ديگر اين حديث از غندر، محمّد بن بشار مى باشد و بيشتر بزرگان اهل سنّت در او حرف دارند و ابن حجر اسم او را در بخش موارد اختلافى آورده و تضعيف او را در نقل روايت از ابن فلاّس نقل كرده است.
يحيى بن معين نيز او را ضعيف مى دانسته و از ابوداوود نقل كرده كه: «اگر پاكى و راستى او نبود، حديث هايش به كنار نهاده مى شد».6
ولى ابن حجر در ميزان الاعتدال گفته است: فلاّس او را دروغ پرداز دانسته است و از دورقى نقل كرده است كه «نزد ابن معين بوديم، سخن از بندار به ميان آمد، ديدم كه يحيى به حديث هاى او ارزشى نمى نهد و او را ضعيف مى داند».
و نيز گفته است: قواريرى را ديدم كه او را نمى پسندد، و او كبوترباز بود!7
1 . الشافي في الامامه: 4 / 116.
2 . تاريخ بغداد: 14 / 144.
3 . مقدمه فتح البارى: 452.
4 . ميزان الاعتدال: 4 / 387.
5 . مقدمه فتح البارى: 437، ميزان الاعتدال: 3 / 502.
6 . مقدمه فتح البارى: 437.
7 . ميزان الاعتدال: 3 / 490.