نكته دوم: على عليه السلام ابوبكر را از درگذشت حضرت زهرا عليها السلام آگاه نساخت; لذا، نه ابوبكر و نه هيچ كس ديگر از آن قوم، در نماز بر جنازه فاطمه عليها السلام حاضر نشدند.
مى دانيد كه در آن روزگار خواندن نماز بر ميّت، يكى از كارهاى خليفه بوده و با وجود او يا حاكم مدينه، هيچ كسى حق نداشته است بدون اجازه آن ها، بر ميّت نماز بخواند.
هنگامى كه عبداللّه بن مسعود از دنيا رفت، بدون اطّلاع و اجازه عثمان، او را به خاك سپردند; بدين جهت، عثمان مأمورى را نزد عمّار فرستاد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد; نظير اين امر در تاريخ بسيار اتّفاق افتاده است.
بنا بر اين، عدم دعوت از ابوبكر براى حضور در نماز حضرت زهرا عليها السلام، نشانه و رمزى حاكى از نپذيرفتن امامت و خلافت اوست.
از اين رو، اهل سنّت مى دانند كه نماز نخواندن ابوبكر بر جنازه شريف حضرت زهرا عليها السلام، دليل بر عدم خلافت اوست، حديثى جعل كردند مبنى بر اين كه على عليه السلام فردى را نزد ابوبكر فرستاد و ابوبكر با عمر و عدّه اى از اصحاب آمدند و بر حضرت زهرا عليها السلام نماز خواندند; على عليه السلام نيز در اين نماز به ابوبكر اقتدا كرد(!!) و ابوبكر در نماز چهار تكبير گفت(!!)
اكنون پس از مطالعه اين دروغ ها، اين متن را نيز ملاحظه كنيد:
حافظ ابن حَجَر عسقلانى در شرح حال عبداللّه بن محمّد قدامه مصيصى مى نويسد: او يكى از ضعفاء است كه از طريق مالك بن انس، مصائب را از جعفر بن محمّد نقل كرده است.
آنان در مورد اهل بيت عليهم السلام سخنان ناروايى مى گويند و روايات بسيارى را از زبان اهل بيت سلام اللّه عليهم عليه آنان جعل مى نمايند، از جمله اين كه آن ها بيشتر اوقات رواياتى را از زبان امير مؤمنان و فرزندان ايشان و يا از زبان فرزندش محمّد حنفيّه نقل كرده اند كه نمونه اى از آن ها، اين روايت است:
جعفر بن محمّد از پدرش محمّد باقر از جدّش نقل مى كند كه:
فاطمه شب هنگام از دنيا رفت. ابوبكر و عمر با گروه زيادى آمدند; ابوبكر به على گفت: جلو برو و نماز بگزار!
على گفت: نه به خدا سوگند! من جلو نمى روم; تو خليفه پيامبر خدا هستى!
پس ابوبكر جلو ايستاد و نماز خواند و چهار تكبير گفت(1).
اين ها از مصيبت هاى امّت ما است، كه نه تنها قضايا را به طور واقعى نقل نكرده اند; بلكه در برابر آن، رواياتى را جعل كرده اند.
(1) لسان الميزان: 3 / 334.