دو نكته درباره حافظ ابن خراش
با توجّه به شرح حالى كه از حافظ ابن خراش آورديم، اكنون نظر نگارنده نامه، و همچنين خوانندگان را در مورد او به دو نكته جلب مى نماييم:
نكته يكم: عدم اعتماد مصلحتى
حافظ خطيب بغدادى نيز به شرح حال ابن خراش مى پردازد. وى پس از ذكر مشايخ و راويان در توصيف وى چنين مى نويسد:
ابن خراش از كسانى است كه براى اخذ حديث سفرهاى زيادى را به عراق، شام، مصر و خراسان رفته است. او به قدرت حافظه و شناخت حديث وصف شده است.
گفتنى است كه خطيب بغدادى سخن ابن خراش را درباره حديث «إنّا معاشر الأنبياء» نقل نكرده است. فقط همان را كه ذهبى از ابن عَدى و او از عبدان روايت كرده نقل نموده است. البتّه همان روايت را نيز تحريف كرده و متن آن را تغيير داده و چنين نوشته است:
ابو سعد مالينى به ما خبر داد كه عبداللّه بن عَدى به او گفت: از عبدان شنيدم كه او مى گفت: تاجرى دو هزار درهم به ابن خراش بخشيد تا در بغداد مكانى بسازد و در آن جا حديث بگويد. امّا ابن خراش از آن استفاده نكرد، هنگامى كه تمام شد از دنيا رفت(1).
اين در حالى است كه ابن جوزى هيچ يك از اين دو سخن را نياورده است. وى در شرح حال ابن خراش اين گونه گفته است:
او از كسانى است كه براى اخذ حديث سفرهاى زيادى را به شهرهاى مختلف رفته، و به قدرت حافظه و شناخت حديث وصف شده است. تنها عيبى كه دارد اين است كه او به رافضى بودن متّهم است(2).
جلال الدين سيوطى نيز به شرح حال ابن خراش پرداخته و سخن او را درباره آن حديث نقل كرده است، ولى آن را تحريف نموده و نوشته است:
عبدان مى گويد كه به ابن خراش گفتم: حديث «ما تركناه صدقة» چگونه است؟
پاسخ داد: باطل است.
عبدان گويد: او احاديث مرسل را نقل مى كرد و…(3).
سيوطى اين عبارت را كه ابن خراش مالك بن اوس را متّهم به دروغگويى مى نمود، حذف كرده است.
نكته دوم: اعتماد مصلحتى
دانشمندان اهل تسنّن به ابن خراش در موارد ديگر اعتماد كرده اند.
با وجود تمام اين سخنان، اين عالم و حافظ مورد بى اعتمادى علماى اهل تسنّن قرار نگرفته است، بلكه در موضوعات ديگر، نظرات وى در احاديث و جرح و تعديل راويان آن ها از درجه اعتبار ساقط نگرديده و همواره آراء و ديدگاه هاى او نقل شده و مورد توجّه قرار گرفته است.
براى اطمينان بيشتر مى توانيد به كتاب هاى آنان مانند: تهذيب التهذيب و هدى السارى ـ مقدمه فتح البارى فى شرح صحيح البُخارى ـ نوشته حافظ ابن حجر عسقلانى كه متأخّر از ذهبى نيز مى باشد، مراجعه كنيد.
به راستى با اين وصف آيا يك انسان منصف و محقق مى تواند با اين خطاب ذهبى نسبت به ابن خراش موافق باشد كه گفت: «پس تو يك زنديق و دشمن حق هستى كه خدا از تو راضى نگردد»؟!
(1) تاريخ بغداد: 10 / 280.
(2) المنتظم: 7 / 291.
(3) طبقات الحفاظ: 301.