انديشه اى در روايت
حال كه اين روايت را به گونه هاى متفاوت از بُخارى و مُسلم نقل كرديم و از چگونگى تصرّفات و تحريفات بُخارى آگاه شديم، جا دارد كه ما و نگارنده نامه در اين نقل ها بينديشيم و به نكات آن توجّه نماييم. نكات جالبى در آن ها ديده مى شود:
1 ـ ظاهر روايت چنين است كه على عليه السلام و عبّاس فدك را مطالبه كرده بودند، بنا بر اين، مرجع ضمير «ها» فدك است.
2 ـ پر واضح است كه مطالبه امير مؤمنان على عليه السلام به عنوان نيابت از طرف حضرت زهرا عليها السلام، و مطالبه عبّاس از باب ارث خودش بوده است.
اين موضوع آشكارا در سخن ياقوت حموى در معجم البلدان ـ آن سان كه نقل كرديم ـ ديده مى شود و نمى توان گفت: شايد آنان اموال ديگرِ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله غير از فدك را خواسته بودند.
3 ـ عمر فدك را به آنان بازگرداند و گفت: «با اين شرط كه با خدا عهد كنيد كه…».
اين رفتار وى دروغ شمردن عملى حديث «إنّا معاشر الأنبياء…» است.
همچنين اين نكته را به ذهن مى آورد كه چرا خود ابوبكر با گرفتن تعهّد فدك را به زهرا عليها السلام باز نگرداند؟
4 ـ در اين حديث از اختلاف ميان على عليه السلام و عبّاس درباره فدك، رفتن آن ها به نزد ابوبكر و عمر براى داورى و توهين عبّاس به على عليه السلام سخن به ميان آمده است. اين موضوعى است كه هرگز نمى توان آن را تصديق كرد و پذيرفت.
5 ـ عمر بن خطّاب در جريان گرفتن فدك و باز نگرداندن آن به حضرت على و حضرت زهرا عليهما السلام شخصاً همكار اصلى ابوبكر بود، با اين حال چگونه ممكن است در زمان حكومتش آن را باز گردانده باشد؟
البتّه بايد گفت: اين مطلب از جمله قراين و شواهدى است كه نشان مى دهد كه مقصود آنان از گرفتن فدك در آن زمان، خود فدك نبوده، بلكه غرض ديگرى در ميان بوده است، چنان كه مطالبه آن از جانب حضرت على عليه السلام و سيّدة النساء فاطمه زهرا عليها السلام نيز هدف ديگرى داشته است.
منو