ارتباط ماجراى فدك با امامت
همان گونه كه اشاره شد، قضيّه فدك ارتباط تنگاتنگى با مسئله امامت دارد. از اين رو دانشمندان اسلامى در طول تاريخ به اين موضوع عنايت داشتند. به عنوان نمونه چند مورد را مى آوريم:
1 ـ نويسنده كتاب شرح المواقف در اين زمينه چنين مى نگارد:
فصل چهارم درباره امام به حق پس از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است. از نظر ما امام به حق پس از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله ابوبكر است و از نظر شيعه على رضى اللّه عنه. ما بر عقيده خود دو دليل داريم:
نخست آن كه راه اثبات امامت يا كلام خدا و سخن صريحى است كه از جانب پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله باشد و يا اجماع و اتّفاق نظر بر بيعت. سخن صريحى از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله ]در مورد امامت ابوبكر[ وجود ندارد، چنان كه خواهد آمد، ولى هيچ اتّفاق نظرى نيز از جانب امّت پيامبر جز بر ابوبكر يافت نمى شود…(1).
بسيار واضح است كه شريف جرجانى در اين استدلال، به نبودِ هر گونه سخن صريح و بيان آشكار از سوى خدا و پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بر امامت ابوبكر اعتراف دارد. وى تنها دليل بر امامت ابوبكر را اجماع و اتّفاق نظر امت مى داند.
2 ـ همچنين وى در جاى ديگرى از شرح المواقف چنين مى نويسد:
فصل دوم درباره شروط امامت است.
عموم علماى ما بر اين باورند كه كسى اهليّت و استحقاق امامت را دارد كه در اصول و فروع دين مجتهد باشد تا بتواند اُمور دين را برپا دارد و قادر باشد كه اقامه حجّت نموده و شبهات وارده بر عقايد دينى را حل كند… همچنين بايستى شجاع باشد تا قدرت بر دفاع و حمايت از حوزه دين و حفظ حريم اسلام را با ثبات قدم در نبردها داشته باشد… .
همچنين امام بايد عادل باشد تا بر كسى ستم روا ندارد، چرا كه گاهى فاسق، اموال مردم را براى اهداف شخصى به كار مى گيرد و حقوق ديگران را تباه مى سازد; و نيز امام بايد عاقل باشد تا صلاحيّت تصرّف در امور شرعى و كشوردارى را داشته باشد; و نيز امام بايد بالغ باشد كه عقل بچگى راه به جايى نبرد… .
اين صفات هشتگانه يا پنجگانه، شروط معتبر امامت هستند كه از طريق اجماع و اتّفاق نظر علما به اثبات رسيده است(2).
آن سان كه روشن است وى در اين سخن نيز تصريح كرده است كه شرط امامت علم و عدالت است و… البتّه اين شروط با اتّفاق نظر علما به اثبات رسيده است…; هر چند بهتر است كه شرط شجاعت در امام و «با ثبات قدم در نبردها بودن» را از شرايط امامت ـ كه شريف جرجانى بدان اشاره نموده است ـ به فراموشى بسپاريم و حال و روز ابوبكر در جنگ احد(3)، خيبر(4) و… را يادآور نشويم(!!)(5).
(1) شرح المواقف: 8 / 354.
(2) شرح المواقف: 8 / 349 ـ 350.
(3) براى آگاهى از ماجراى ابوبكر در اين جنگ مى توانيد روايت ابو داوود طيالسى، ابن سعد، طبرانى، ابن حِبّان، دارقُطْنى، ابن عساكر، ضياء مَقْدِسى و ديگران را در كنز العمال: 10 / 424 حديث 30025 ببينيد.
(4) براى آگاهى از ماجراى ابوبكر در جنگ خيبر به روايت احمد، ابن ابى شيبه، بزّار، طبرى، حاكم، بيهقى، ضياء مَقْدِسى، هيثمى و ديگران در كنز العمال: 10 / 461 حديث هاى 30117 ـ 30135 مراجعه كنيد كه روايات متعددى نقل كرده است.
(5) شايان يادآورى است كه ما در مقابل ترجمه عبارات مندرج در منابع اهل تسنّن كه محل تأمّل و دقّت نظر مى باشند، علامت (!!) را نهاده ايم.