اعتراض و مخالفت در روز غدير
در اين زمينه شيخ محمّد بن مسعود عياشى رحمه اللّه روايتى را از جعفر بن محمّد خزاعى از پدرش نقل مى كند: محمّد خزاعى مى گويد: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله در روز غدير سخنان خود را به پايان رسانيد، مقداد از كنار جمعيتى گذشت كه مى گفتند: وى مى خواهد پس از خود، حكومت را به على واگذارد، به خدا سوگند نشانش خواهيم داد!
مقداد، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را از موضوع آگاه كرد؛ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آن افراد را فرا خواند، امّا آن ها سوگند ياد كردند كه چنين چيزى نگفته اند.1
مرحوم عياشى روايت ديگرى را چنين نقل مى كند: ابان بن تغلب مى گويد: امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در روز غدير خم، على عليه السلام را به حكومت، منصوب كرد و فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست.
دو تن از قريشيان گفتند: به خدا سوگند، هرگز تسليم سخنان او نخواهيم شد.
پيامبر صلى اللّه عليه وآله را از گفت و گوى آن دو تن، آگاه كردند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله از آن ها پرسيد چه گفته ايد؟ آن ها تكذيب كرده و به خدا سوگند ياد كردند كه چيزى نگفته اند.2
روايت ديگرى را سيّد شرف الدين على نجفى از بزرگان قرن دهم از محمّد بن عبّاس نقل مى كند:
على بن عبّاس، از حسن بن محمّد، از يوسف بن كليب، از خالد، از حفص بن عمر، از حنان، از ابوايّوب انصارى براى ما چنين روايت كرد:
آن گاه كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله دست على عليه السلام را گرفت و آن را بالا برد و فرمود:
من كنت مولاه فعلي مولاه؛
هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست.
برخى گفتند: پيامبر صلى اللّه عليه وآله شيفته پسر عموى خود شده است.3
به يقين در آن صحنه، افراد ديگرى نيز بودند كه همانند فهرى فكر مى كردند. اگر اين افراد همانند فهرى، مخالفت خود را با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله علنى مى كردند به همان بلايى گرفتار مى شدند كه فهرى بدان گرفتار شد و داستان آن در تاريخ، به ثبت رسيد… امّا چنان كه ديديد، افراد نام برده، تكذيب نموده و به دروغ، سوگند ياد كردند كه چنين چيزى نگفته اند؛ اين در حالى است كه آنان سخن كفرآميز خود را بر زبان جارى كرده بودند… .
1 . إثبات الهداة: 2 / 137.
2 . إثبات الهداة: 2 / 137.
3 . همان.