ديدگاه دهلوى
ولى بطلان ادّعاى ابن حجر از سخنان دهلوى و پدرش شاه ولى الله در كتاب فرة العينين آشكار مى شود… دهلوى به ايرادهاى مطرح شده عليه عمر بن خطّاب پاسخ مى دهد. در يازدهمين ايراد مطرح شده، اين گونه مى نگارد:
با آن كه ازدواج موقّت با زنان و متعه حج در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله رايج بود، اما عمر هر دو را تحريم نمود و به اين ترتيب حكم خدا را نسخ و حلال او را حرام نمود. همان گونه كه در كتاب هاى اهل سنّت آمده است، خود عمر به اين امر اعتراف مى كند و مى گويد: دو متعه در عهد رسول خدا صلى الله عليه وآله جايز بود، اما من آن را ممنوع، اعلام مى كنم.
در پاسخ بايد گفت: صحيح مسلم، صحيح ترين كتاب اهل سنّت است. وى در اين كتاب به نقل از سلمة بن اكوع و سبرة بن معبد جهنى از ابوهريره، حديثى را روايت مى كند كه در ديگر صحاح نيز آمده است. در اين حديث مى خوانيم:
رسول خدا صلى الله عليه وآله در جريان جنگ اوطاس، به مدّت سه روز ازدواج موقّت را تجويز نمود، اما پس از پايان اين سه روز براى هميشه، حكم تحريم آن را صادر كرد.
روايت امير مؤمنان على عليه السلام در اين زمينه مشهور و متواتر است; به گونه اى كه نوادگان او نيز از قول وى اين روايت را نقل كرده اند. روايت مذكور در كتاب الموطأ، صحيح مسلم و ديگر كتاب هاى معروف، با سندهاى گوناگون، ثبت شده است.
برخى شيعيان اين شبهه را مطرح كرده اند كه ازدواج موقّت در جنگ خيبر حرام شده است، اما دگر بار در جنگ اوطاس، حكم تجويز آن صادر شده است.
در پاسخ بايد گفت: اين شبهه از خلط مفاهيم و بدفهمى نشأت مى گيرد; زيرا روايت حضرت على عليه السلام پيرامون جنگ خيبر، نه بر تحريم ازدواج موقّت، بلكه بر تحريم خوردن گوشت الاغ دلالت مى كند. با اين همه، عبارت وى، شبهه تحريم هر دو در جنگ خيبر را به ذهن القا مى كند.
برخى بر اساس روايت مذكور، اين شبهه را حقيقت پنداشته و جنگ خيبر را به عنوان زمان تحريم ازدواج موقّت با زنان، مطرح مى كنند. اگر امير مؤمنان على عليه السلام جنگ خيبر را به عنوان تاريخ تحريم ازدواج موقّت، تلقّى مى كرد چگونه مى توانست در جريان سخن خود با ابن عباس، به پاسخ گويى و الزام او بپردازد؟
اين در حالى است كه حضرت امير در هنگام پاسخ گويى و الزام ابن عبّاس، روايت مذكور را نقل كرد، ابن عباس را به شدّت از تجويز ازدواج موقّت، بر حذر داشت و به او گفت: تو انسان فراموش كارى هستى.
از طرفى آنان كه جنگ خيبر را زمان تحريم ازدواج موقّت مى دانند در واقع استدلال حضرت امير را تخطئه مى كنند و همين تخطئه، جهل و حماقت آنان را بر ملا مى سازد.1
به نظر ما اين سخنان، بطلان احاديث وارده پيرامون تحريم ازدواج موقّت را در جريان جنگ خيبر به اثبات مى رساند و نشان مى دهد كه بخارى، مسلم و ديگر راويان اين احاديث و استنادكنندگان بدان، جاهلند; چرا كه صحّت اين احاديث، مستلزم بطلان استدلال امير مؤمنان على عليه السلام است… .
اين سخنان نشان مى دهد كه حافظ ابن حجر و هم فكران پس از او، بى خرد هستند; چرا كه امير مؤمنان على عليه السلام را به عدم آگاهى از داستان تحريم ازدواج موقّت، متهم كرده اند.
يادآورى مى شود كه دهلوى در اين زمينه، به طرح چند ادّعا عليه اماميه پرداخته است و خوانندگان محترم مى توانند براى اطلاع از چگونگى ابطال ادّعاهاى وى به كتاب تشييد المطاعن مراجعه نمايند.
1 . تحفة اثنا عشريه ـ باب مطاعن.