حديثِ «زناكار داراى ايمان، در واقع زنا نمى كند»
يكى ديگر از روايات بى پايه نقل شده از سوى بخارى را در كتاب اشربه از صحيح بخارى مشاهده مى كنيم. وى چنين نقل مى كند:
احمد بن صالح، از ابن وهب، از يونس، از ابن شهاب، از ابوسلمه، از عبدالرحمان و ابن مسيب نقل مى كنند كه ابوهريره مى گويد:
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: مؤمن اگر مؤمن باشد، در حال ارتكاب زنا، در واقع زنا نمى كند.1
ابوحنيفه در كتاب العالم والمتعلّم2 پس از تكذيب اين حديث، مى نويسد:
متعلّم گفت: برخى مردم، روايت مى كنند كه مؤمن در صورت ارتكاب زنا، ايمان را از سر خود وا مى كند، چنان كه پيراهنش را از تن برون مى آورد، اما اگر توبه كند خداوند ايمانش را به وى باز مى گرداند، آيا به روايت اينان شك دارى يا آن را باور مى كنى؟ اگر روايت اينان را تأييد نمايى، سخن خوارج را تصديق كرده اى و اگر در مورد آن ترديد داشته باشى، سخن خوارج را مورد ترديد قرار داده اى و از عدالتى كه از آن سخن مى گويى، دست برداشته اى. اگر سخن آنان را تكذيب نمايى در واقع سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را تكذيب كرده اى، چرا كه آن ها حديث مذكور را از زبان راويان مختلف و در نهايت از قول رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى كنند.
عالم گفت: اينان دروغ مى گويند. تكذيب اينان و رد سخن آن ها از سوى من، به معناى تكذيب پيامبر صلى الله عليه وآله نيست; بلكه تكذيب سخن پيامبر صلى الله عليه وآله بدين صورت است كه شخصى، خود پيامبر صلى الله عليه وآله را تكذيب نمايد، اما اگر فردى از ايمان خود به همه گفته هاى پيامبر صلى الله عليه وآله سخن بگويد و صدور سخنان ظالمانه و خلاف قرآن از سوى پيامبر صلى الله عليه وآله را تكذيب كند، در واقع پيامبر صلى الله عليه وآله و قرآن را تصديق كرده و پيامبر صلى الله عليه وآله را از گفتن سخنان خلاف قرآن، منزّه دانسته است. اگر پيامبر صلى الله عليه وآله از در مخالفت با قرآن درآيد و به خدا دروغ ببندد، خداوند لحظه اى امانش نمى دهد; بلكه او را به قهر خود مبتلا مى كند و سرخ رگ بزرگ او را قطع مى نمايد. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله با كتاب خدا مخالفت نمى كند و مخالف كتاب خدا نمى تواند پيامبر خدا باشد.
حديثى كه اينان روايت مى كنند بر خلاف قرآن است; زيرا خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد:
(الزّانِيَةُ وَالزّاني…);3
به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد.
در آيه ديگرى مى فرمايد:
(وَاللَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ);4
و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، در ]كار[ دين خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد، و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند.
مخاطب اين آيات، نه يهود و نصارى; بلكه مسلمانان هستند. بنابراين، من، سخنان كسانى را ردّ مى كنم كه احاديث خلاف قرآن را از زبان پيامبر صلى الله عليه وآله نقل مى كنند و اين به معناى ردّ و تكذيب پيامبر صلى الله عليه وآله نيست، بلكه تكذيب كسانى است كه سخنان باطل را از قول پيامبر صلى الله عليه وآله روايت مى كنند و اتّهام نه متوجّه پيامبر صلى الله عليه وآله; بلكه متوجّه اين دسته از راويان است.
بنابراين، تمامى احاديث پيامبر ـ چه آن را شنيده باشيم و چه نشنيده باشيم ـ در سر و چشم ما جاى دارند، بدان ايمان مى آوريم و شهادت مى دهيم كه حقايق همان است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است; اما در عين حال، شهادت مى دهيم كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر خلاف دستورات خدا، منكرى را حلال نمى كند، پيوندهاى مورد پسند خداوند را قطع نمى نمايد و بر خلاف توصيف الهى، به وصف چيزى نمى پردازد، ما شهادت مى دهيم كه پيامبر صلى الله عليه وآله در همه مسائل، با خداوند همراه بود، بدعتى ننهاد، به خدا دروغى نبست و اهل تكلّف نبود; به همين رو خداوند مى فرمايد:
(مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ);5
هر كه از رسول اطاعت كند در واقع از خدا اطاعت كرده است.6
1 . صحيح بخارى: 7 / 190.
2 . اين كتاب كه به صورت گفت و گو تنظيم شده، اثر ابوحنيفه است و مقصود از «عالِم» خود او و متعلّم نيز شاگردش ابومطيع بلخى است.
3 . سوره نور: آيه 2.
4 . سوره نساء: آيه 16.
5 . سوره نساء: آيه 80 .
6 . استخراج المرام: 2 / 457 و 458 به نقل از العالم والمتعلم.