ابوزرعه و ابوحاتم و ترك روايات بخارى
سُبكى در طبقات الشافعيّة الكبرى از تقى الدين ابن دقيق العيد چنين نقل مى كند:
آبروى مسلمانان، يكى از گودال هاى دوزخ است كه دو گروه از مردم بر لبه آن ايستاده اند: محدّثان و حاكمان.
سبكى در ادامه مى گويد:
از ديدگاه من، سخن برخى مبنى بر اين كه: ابوزرعه و ابوحاتم به جهت مسأله مخلوق بودن قرآن از استناد به روايات بخارى دست شسته اند، از مصاديق سخن فوق است. خداوند به فرياد مسلمانان برسد! آيا جايز است برخى، بخارى را متروك تلقّى كنند و حال آن كه وى پرچمدار دانش حديث و پيشرو اهل سنّت و جماعت، به شمار مى رود؟!1
شمس الدين ذهبى، نام بخارى را در كتاب الضعفاء والمتروكين آورده است. امّا مناوى با ابراز تأسّف از اين امر مى نويسد:
بخارى، زيور امّت، افتخار پيشوايان، نگارنده صحيح ترين كتاب پس از قرآن و صاحب فضل جاودان است; همو كه امام پيشوايان، ابن خزيمه درباره وى مى گويد: در سراسر جهان، دانشمندتر از بخارى به حديث، يافت نمى شود. برخى گفته اند: بخارى يكى از آيات الهى است كه در روى زمين راه مى رود.
ذهبى در الكاشف مى نويسد: بخارى، انسانى ديندار، پرهيزكار و داراى متانت بود.
امّا با اين وجود سنّى بودن خويش را ناديده گرفته و در كتاب الضعفاء والمتروكين مى گويد:
ما سلم من الكلام، لأجل مسألة اللفظ، تركه لأجلها الرازيّان;
بخارى به جهت مخلوق بودن قرآن از بدگويى مردم در امان نماند و براى همين ابوزرعه رازى و ابوحاتم رازى، از نقل روايات او، دست شستند.
ذهبى در ادامه مى نويسد: من تنها به نقل عبارت او پرداختم و از خداوند طلب آمرزش مى كنم. از خداوند متعال، آرزوى سلامت داريم و از بى كسى به او پناه مى بريم.2
ذهبى در ميزان الاعتدال، شرح حال على بن مدينى را چنين توضيح مى دهد:
على بن عبدالله بن جعفر بن حسن، حافظ حديث، از برجستگان مورد تأييد و حافظ دوران بود. از ايرادات عقيلى اين است كه نام على بن عبدالله را در كتاب الضعفاء ذكر كرده و مى گويد: وى طرفدار ابن ابى داوود و جهميه بود، اما ـ ان شاء الله ـ كه خدشه اى بر رواياتش وارد نيست. فرزند احمد بن حنبل، عبدالله به من گفت: پدرم احاديث على بن عبدالله را براى ما نقل مى كرد، اما از ذكر نام او، خوددارى مى نمود و مى گفت: «شخصى برايمان روايت كرد» تا اين كه در نهايت، از نقل روايات وى دست كشيد.
اما بايد گفت كه روايات على بن مدينى در مسند احمد ذكر شده است.
ابراهيم حربى نيز نقل روايات على بن مدينى را به كنارى نهاد; چرا كه وى به احمد بن ابى داوود گرايش داشت و در حق وى، نيكى مى كرد.
هم چنين به همين علّت در صحيح خود از نقل روايات وى خوددارى نمود، هم چنان كه ابوزرعه و ابوحاتم نيز به جهت مخلوق بودن قرآن، روايات شاگرد وى; يعنى محمّد را نقل نمى كردند.
عبدالرحمان بن ابوحاتم مى گويد: ابوزرعه به جهت مسائلى كه در جريان روزگار محنت،3 از بخارى سر زد، از نقل روايات او دست برداشت… .4
1 . طبقات الشافعية الكبرى: 2 / 230، سير اعلام النبلاء: 12 / 462.
2 . فيض القدير: 1 / 24.
3 . گفتنى است كه مسئله «كلام الهى» و مخلوق بودن يا نبودن آن، ذهن دانشمندان اسلامى را در عصر خلفا به خود مشغول ساخت و به سبب آن مشاجرات و اختلافات غم انگيزى در ميان مسلمانان رخ داد كه در تاريخ از آن به عنوان «محنت خلق قرآن» ياد مى شود. ر.ك: موسوعة المصطفى والعترة : 594.
4 . ميزان الاعتدال: 5 / 167 / 5880.