بنا به روايت حاكم نيشابورى يكى از راويان اين حديث، «عمرو بن ابى سلمه دمشقى» از عبداللّه بن علاء است. عمرو در «تنّيس» اقامت داشت.
ساجى و ابن معين، عمرو بن ابى سلمه را از نظر نقل حديث ضعيف دانسته اند.
ابوحاتم مى گويد: به سخن او استدلال نمى شود.
عقيلى مى گويد: روايات او غلط هستند.
احمد مى گويد: «عمرو احاديث باطلى را از زهير نقل كرده است».1
اينك به شرح حال راويان ديگر اين حديث به نقل از رجال مذكور مى پردازيم كه عبارتند از:
1 . بقية بن وليد،
2 . ضحّاك بن مخلد كه همان ابوعاصم نبيل است.
3 . وليد بن مسلم،
4 . عبداللّه بن احمد بن بشير،
5 . عبدالرحمان بن مهدى،
6 . عبدالملك بن صباح مسمعى،
7 . يحيى بن ابى كثير،
8 . احمد بن عيسى بن زيد تنّيسى.
گفتنى است كه پيش تر با شرح حال «وليد بن مسلم» كه بنابر روايت ابوداوود، اين حديث را از قول «ثور» نقل مى كند، آشنا شديم.
در مورد «عبدالرحمان بن مهدى» نيز ـ كه بنا به روايت احمد بن حنبل و ابن ماجه، اين حديث را از «معاوية بن صالح» نقل مى كند ـ دانستيم كه او را از نقل روايت از زبان «معاويه» باز مى داشتند، ولى توجّهى نمى كرد.
1 . همان: 49 / 48 و 49.