به روايت حاكم نيشابورى
حديث نگار ديگرى كه اين حديث را نقل كرده، حاكم نيشابورى است. وى به پنج سند اين حديث را با كمى تفاوت در متن، در المستدرك على الصحيحين در كتاب علم و دانش اين گونه آورده است:
1 . ابوالعباس محمّد بن يعقوب، از عبّاس بن محمّد دورى، از ابوعاصم، از ثور بن يزيد، از خالد بن معدان، از عبدالرحمان بن عمرو سلمى نقل مى كند كه عرباض بن ساريه گويد:
روزى نماز صبح را به امامت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اقامه كرديم. آن گاه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به ما رو كرد و ما را چنان موعظه رسايى نمود كه دل هايمان هراسناك و اشك از چشمانمان سرازير شد.
گفتيم: اى رسول خدا! گويا اين، موعظه كسى است كه مى خواهد وداع كند پس ما را سفارشى كن!
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: شما را به تقواى الاهى، حرف شنوى و اطاعت، سفارش مى كنم، حتى اگر برده اى حبشى به عنوان امير بر شما گمارده شود؛ زيرا هر كدام از شما كه زنده بماند اختلافات فراوانى را خواهد ديد، پس به سنّت من و سنّت خلفاى راشدين و هدايت يافته، تمسّك جوييد و در اين راه استقامت ورزيد. شما را از مسائل نوظهور بر حذر مى دارم زيرا هر بدعتى، گمراهى است.
حاكم نيشابورى پس از نقل اين حديث چنين مى نويسد:
اين حديث، حَسَن و صحيح است و مشكلى در آن وجود ندارد؛ چرا كه از راويان اين حديث عبدالرحمان بن عمرو و ثور بن يزيد هستند كه بخارى به آن دو راوى استدلال كرده و اين حديث را در آغاز كتاب «تمسّك به سنّت» آورده است.
حاكم مى افزايد: به نظر من بخارى و مسلم گمان كرده اند كه جز ثور بن يزيد، راوى ديگرى به نقل اين حديث از خالد بن معدان نپرداخته است؛ در حالى كه محمّد بن ابراهيم بن حارث ـ كه روايات او در صحيح بخارى و مسلم يافت مى شود ـ اين حديث را از خالد بن معدان، نقل كرده است.
آن گاه حاكم نيشابورى به سند دوم مى پردازد و مى نويسد:
2 . ابوعبداللّه حسين بن حسن بن ايّوب، از ابوحاتم محمّد بن ادريس حنظلى، از عبداللّه بن يوسف تنيسى، از ليث از يزيد بن هاد، از محمّد بن ابراهيم، از خالد بن معدان، از عبدالرحمان بن عمرو، از عرباض بن ساريه ـ كه از طايفه بنى سليم و از اهل صفّه است ـ اين گونه نقل مى كند:
روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله پس از خروج از خانه به نزد ما آمد و در سخنانى به موعظه مردم پرداخت، آن ها را بشارت و بيم داد و هر آن چه را كه خدا مى خواست بر زبان آورد.
آن گاه فرمود: خدا را عبادت كنيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد. از كسى كه خدا براى فرمانروايى بر شما برگزيده، اطاعت كنيد و در امر فرمانروايى با اهل آن به نزاع برنخيزيد، گرچه كه فرمانروايان شما بردگان سياه پوست باشند. به آن چه از سنّت پيامبر خود و خلفاى راشدين و هدايت يافته، آگاه شده ايد، پايبند باشيد و در راه حق استقامت ورزيد.
حاكم در ذيل اين حديث مى نويسد:
سند اين حديث با رعايت همه معيارهاى مورد نظر بخارى و مسلم، صحيح است و من ايرادى در اين حديث نمى بينم؛ چرا كه ضمرة بن حبيب در نقل اين حديث از عبدالرحمان بن عمرو سلمى، راه خالد بن معدان را در پيش گرفته است.
سومين سند حاكم اين گونه است:
3 . ابوالحسن احمد بن محمّد عنبرى، از عثمان بن سعيد دارمى و نيز ابوبكر محمّد بن مؤمل، از فضل بن محمّد نقل كرده اند كه ابوصالح از معاوية بن صالح؛ هم چنين ابوبكر احمد بن جعفر قطيعى، از عبداللّه بن احمد بن حنبل، از پدرش، از عبدالرحمان ـ يعنى ابن مهدى ـ از معاوية بن صالح، از ضمرة بن حبيب، از عبدالرحمان بن عمرو سلمى نقل مى كنند كه عرباض ساريه مى گويد:
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ما را چنان موعظه اى كرد كه اشك از چشمانمان سرازير و دل هايمان هراسناك شد.
گفتيم: اى رسول خدا! اين، موعظه كسى است كه مى خواهد وداع كند. پس چه پيمانى بر عهده ما مى گذارى؟
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: شما را به بهترين و روشن ترين روش ترك مى كنم كه شبِ آن همانند روزِ آن است جز نابود شوندگان، از آن نخواهند لغزيد. هر كدام از شما كه زنده بماند اختلافات فراوانى را خواهد ديد. پس به آن چه از سنّت من و سنّت خلفاى راشدين و هدايت يافته، آگاه شده ايد تمسّك جوييد. بايد راه اطاعت پيش گيريد حتى اگر فرمانرواى شما برده اى حبشى باشد و در اين راه استقامت ورزيد.
از راويان اين حديث، اسد بن وداعه است. وى اين جمله را نيز به حديث عرباض مى افزود: مؤمن، همانند شتر راهوارى است كه هر جا ببرندش خواهد رفت.
حاكم نيشابورى در ادامه مى نويسد:
سه تن از راويان ثقه و مورد اعتماد از ائمه اهل شام در نقل روايت عرباض بن ساريه، راه عبدالرحمان بن عمرو را در پيش گرفته اند. اين سه تن عبارتند از:
الف. حجر بن حجر كلاعى.
4 . ابوزكريا يحيى بن محمّد عنبرى، از ابوعبداللّه محمّد بن ابراهيم عبدى، از موسى بن ايوب نصيبى و صفوان بن صالح دمشقى، از وليد بن مسلم دمشقى، از ثور بن يزيد، از خالد بن معدان روايت كرده اند كه عبدالرحمان بن عمرو سلمى و حجر بن حجر كلاعى گفتند:
روزى نزد عرباض بن ساريه رفتيم ـ او از كسانى است كه آيه (وَلا عَلَى الَّذينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ)1 در شأن آن ها نازل شده است ـ به او سلام كرديم و گفتيم: براى زيارت و كسب فيض به نزد تو آمده ايم.
عرباض گفت: روزى نماز صبح را به امامت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله خوانديم. آن حضرت بعد از نماز به ما رو كرد و ما را چنان موعظه رسايى نمود كه اشك از چشمانمان سرازير و دل هايمان هراسناك شد.
شخصى از حاضران گفت: اى رسول خدا! اين، موعظه كسى است كه گويا مى خواهد وداع كند. پس چه پيمانى بر ذمّه ما مى گذارى؟
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: شما را به تقواى الاهى سفارش مى كنم. از فرمانرواى خود اطاعت كنيد؛ حتى اگر برده اى حبشى باشد؛ زيرا هر كدام از شما كه زنده بماند اختلافات فراوانى را خواهد ديد، پس به سنّت من و سنّت خلفاى راشدين و هدايت يافته، تمسّك جوييد و در اين راه استقامت ورزيد. شما را از مسائل نوظهور بر حذر مى دارم؛ زيرا هر مسأله نوظهورى بدعت است و هر بدعتى، گمراهى.
ب . يحيى بن ابى المطاع قرشى
5 . ابوالعباس محمّد بن يعقوب، از احمد بن عيسى بن زيد تنيسى، از عمرو بن ابى سلمه تنيسى، از عبداللّه بن علاء بن زيد2 از يحيى بن ابى المطاع نقل مى كند كه از عرباض بن ساريه شنيدم كه مى گفت:
بامداد روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در ميان ما برخاست و ما را چنان موعظه اى نمود كه دلهايمان هراسناك و اشك از چشمان مان سرازير شد.
گفتيم: اى رسول خدا! همانند كسى كه مى خواهد وداع كند ما را موعظه نمودى، پس پيمانى بر ذمّه ما بگذار!
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: از خدا بترسيد ـ و فكر مى كنم در ادامه فرمود: به سخنان حاكمان خود گوش فرا دهيد و از آن ها اطاعت كنيد ـ پس از من، اختلاف شديد ـ يا فراوانى ـ را خواهيد ديد؛ پس به سنّت من و خلفاى هدايت يافته، تمسّك جوييد و در اين راه استقامت ورزيد. شما را از مسائل نوظهور بر حذر مى دارم؛ زيرا هر بدعتى، گمراهى است.
ج . معبد بن عبداللّه بن هشام قرشى
حاكم پس اشاره به معبد بن عبداللّه بن هشام قرشى مى نويسد:
از آن جا كه نقل روايت از طريق وى از شرط و مبناى اين كتاب خارج است، آن را نقل نمى كنم.
آن گاه مى نويسد: من بر اساس اجتهاد خود مطالبى كه درباره اين حديث، نگاشته شده بود، به پژوهش و تحقيق پرداختم تا صحّت آن را مشخص نمايم و در اين راه همانند شعبه ـ امام ائمه حديث ـ عمل كردم. وى در بصره، كوفه، مدينه و مكّه به تحقيق پيرامون روايت عبداللّه بن عطا از عقبة بن عامر پرداخت، اما هنگامى كه رجال اين روايت به شهر بن حوشب، متصل شد آن را رها كرد و گفت:
تلاش براى اثبات صحّت اين حديث از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله براى من از پدر و مادر و فرزندم و همه مردم دوست داشتنى تر بود.
اين حديث، حديثى صحيح است، تمام سپاس از آنِ خداوند است. درود خدا بر محمّد و همه خاندان او باد.3
1 . سوره توبه: آيه 92. «و هم چنين بر آن مؤمنانى كه آماده جهاد شده و نزد تو آيند كه زاد و لوازم سفر آنان را مهيا سازى. تو پاسخ دهى كه من مالى كه به شما مساعدت كنم ندارم در حالى كه از شدّت حزن، اشك از چشمانشان جارى است كه چرا نمى توانند هزينه سفر خود را فراهم سازند بر آنها هم حرج و گناهى بر ترك جهاد نيست».
2 . در المستدرك على الصحيحين اين گونه آمده است؛ ولى درستِ آن «عبداللّه بن علاء بن زبر» است.
3 . المستدرك على الصحيحين: 1 / 174 ـ 177، كتاب العلم، حديث هاى 329 ـ 333.