سند روايت در المستدرك
همان گونه كه پيش تر گفته شد، اين روايت در المستدرك حاكم نيز آمده است. در اين كتاب روايت از دو طريق نقل شده است:
1 ـ طريق ابن عباس
مدار روايت حاكم از ابن عباس بر «اسماعيل بن ابى اويس» است. بنا بر اين ما فقط به بررسى ابن ابى اويس، اكتفا مى كنيم. او پسر خواهر مالك و خويشاوند اوست. گروهى از پيشوايان «جرح و تعديل»(1)درباره اين مرد سخنانى را اظهار كرده اند كه اينك اين مطالب را به نقل از ابن حجر عسقلانى مى آوريم(2):
معاوية بن صالح درباره ابن ابى اويس مى گويد كه ابن معين در مورد او گفته است: او و پدرش از نظر نقل حديث ضعيف هستند.
همچنين از ابن معين نقل مى كند: ابن ابى اويس و پدرش حديث مى دزدند.
و نيز از او نقل مى كند كه ابن ابى اويس احاديث را به هم مى آميزد، دروغ مى گويد و مورد اعتنا نيست.
نسايى در مورد ابن ابى اويس اظهار نظر مى كند و مى گويد كه او از نظر نقل حديث ضعيف است.
وى در جاى ديگرى مى گويد: ابن ابى اويس ثقه و مورد اعتماد نيست.
لالكائى به نظرات نسايى اشاره مى كند و مى گويد: نسايى در سخن گفتن عليه اسماعيل بن ابى اويس كوتاه نيامده است و به شدّت در مورد او سخن گفته تا آن جا كه منجر به ترك حديث او شده است. شايد مطلبى براى نسايى روشن شده كه براى غير او معلوم نشده است، چرا كه سخن همه رجال شناسان به اين ختم مى شود كه او از نظر نقل حديث ضعيف است.
ابن عدىّ در مورد ابن ابى اويس مى گويد كه از دايى خودش احاديثى غريب نقل كرده كه هيچ كس ديگرى در نقل آن احاديث از او پيروى نكرده است.
دولابى نيز در كتاب الضعفاء يادى از او كرده و مى نويسد: از نصر بن سلمه مروزى شنيدم كه مى گفت: ابن ابى اويس دروغگو است. او از مالك، مسائل ابن وهب را نقل مى كرد.
عقيلى نيز در كتاب الضعفاء او را توصيف مى كند و مى گويد كه اُسامه زفّاف بصرى به ما نقل كرد كه از يحيى بن معين شنيدم كه مى گفت: ابن ابى اويس به اندازه دو پول ارزش ندارد.
دارقطنى نيز در مورد او اين گونه اظهار نظر مى كند: او را در نقل سلسله سند حديث صحيح انتخاب نمى كنم.
ابن حزم در كتاب المحلّى مى نويسد كه ابوالفتح ازدى مى گويد: سيف بن محمّد به من حديث كرد كه ابن ابى اويس حديث جعل مى كرد.
سلمة بن شبيب نيز در مورد او چنين مى گويد: از اسماعيل بن ابى اويس شنيدم كه مى گفت: هنگامى كه مردم مدينه در مورد مسئله اى اختلاف نظر داشتند، من احاديث بسيارى را براى آن ها جعل مى كردم.
2 ـ طريق ابو هريره
در سند روايت از ابو هريره شخصى به نام «صالح بن موسى طلحى كوفى» وجود دارد. پيشوايان جرح و تعديل اهل سنّت درباره او سخنانى گفته اند كه آن ها را ـ مثل ابن ابى اويس ـ به نقل از ابن حجر عسقلانى مى آوريم(3):
ابن معين در مورد صالح بن موسى مى گويد: او قابل اعتنا نيست.
همچنين در مورد ديگرى مى گويد: صالح و اسحاق دو پسر موسى قابل اعتنا نيستند و حديث آن دو، نوشته نمى شود.
هاشم بن مرثد از ابن معين نقل مى كند كه صالح بن موسى از نظر نقل حديث ثقه و مورد اعتماد نيست.
جوزجانى نيز در مورد او اين گونه اظهار نظر مى كند: وى با وجود خوب بودن، از نظر نقل حديث ضعيف است.
از ابن ابى حاتم نقل شده كه گفته است: پدرم درباره صالح بن موسى گفت: او به طور جدّ از نظر نقل حديث ضعيف است. او از افراد مورد اعتماد و ثقه، احاديث منكَر نقل مى كند.
گفتم: مى توان حديث او را نوشت؟
گفت: من حديث او را نمى پسندم.
بُخارى در مورد او مى گويد: احاديث صالح از طريق سهيل بن ابى صالح، منكر است.
نسايى صالح را اين گونه توصيف مى كند: حديث او نوشته نمى شود. ضعيف است.
در جاى ديگرى مى گويد: او متروك الحديث است.
ابن عدىّ از صالح ياد كرده و در مورد او مى نويسد: هيچ كسى رواياتى را كه صالح نقل كرده است نقل نمى كند. او نزد من از كسانى است كه به عمد دروغ مى گويد، اين گونه نيست كه چيزى بر او مشتبه شود و دچار خطا و اشتباه گردد. بيشتر رواياتى را كه در فضايل جدّش نقل مى كند، كسى نقل نكرده است.
ترمذى نيز در مورد صالح مى گويد: برخى از دانشمندان عليه او سخن گفته اند.
عبداللّه بن احمد مى گويد: از پدرم در مورد صالح بن موسى پرسيدم; او گفت: من چيزى درباره او نمى دانم; گويى او را نمى پسنديد.
عقيلى نيز در مورد او اظهار نظر كرده و مى گويد: در چيزى از احاديثش پيروى نمى شود.
ابن حبّان در مورد صالح مى گويد: او از افراد ثقه روايت هايى را نقل مى كرد كه به حديث افراد مورد اعتماد شبيه نبود، به گونه اى كه شنونده حديث گواهى مى دهد كه آن حديث ساختگى يا مقلوب است. و نمى توان به آن احتجاج كرد.
ابو نعيم نيز درباره او اين گونه سخن گفته است: صالح از نظر نقل حديث متروك است و احاديث منكرى را روايت مى كند.
(1) جرح و تعديل شاخه اى است از علم رجال: جرح به معناى تضعيف كردن و تعديل به معناى عادل دانستن.
(2) تهذيب التهذيب: 1 / 271.
(3) تهذيب التهذيب: 4 / 354.