روايت عمران بن حصين
عالمان بسيارى از اهل سنّت روايت عمران بن حصين را نقل كرده اند. از جمله ابن ابى شيبه به اِسناد خود و به طور مختصر، ضمن بيان اين روايت از عمران بن حصين نقل كرده و صحّت آن را تأييد نموده است. در آن روايت آمده: عمران بن حصين مى گويد:
روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله سپاهى را به منطقه اى گسيل داشت و على عليه السلام را به عنوان فرمانده آن انتخاب نمود، در جريان اين مأموريت، على دست به اقدامى زد كه سپاهيان را خوش نيامد، بر اين اساس چهار تن از صحابه رسول خدا صلى الله عليه وآله هم پيمان شدند كه ماجرا را به اطلاع ايشان برسانند.
مسلمانان پس از پايان همه سفرهاى خود، يكسره نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله مى رفتند، به ايشان سلام مى كردند و آن گاه به سوى بار و بنه خود بازمى گشتند.
عمران بن حصين در ادامه مى گويد: هنگامى كه سپاه از مأموريت بازگشت، به رسول خدا صلى الله عليه وآله سلام كردند. آن گاه يكى از آن چهار نفر برخاست و گفت: اى رسول خدا! نديديد كه على، چنين و چنان كرده است؟
در اين هنگام رسول خدا صلى الله عليه وآله كه خشم در چهره مباركش هويدا شده بود به آن ها رو كرد و فرمود:
ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ علي منّي وأنا من علي وعلي وليّ كلّ مؤمن بعدي;1
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ على از من است و من از على هستم و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.
البته ما صحّت اين حديث در نظر ابن ابى شيبه را، از قول جلال الدين سيوطى آورده ايم. جلال الدين سيوطى مى نويسد:
حديث چهلم. عمران بن حصين مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
علي منّي وأنا من علي وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي;
على از من است و من از على هستم و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.
آن گاه جلال الدين سيوطى مى گويد:
ابن ابى شيبه اين روايت را نقل كرده و صحّت آن را تأييد كرده است.2
احمد بن حنبل نيز به اِسناد خود از عمران چنين روايت مى كند:
رسول خدا صلى الله عليه وآله سپاهى را به فرماندهى على بن ابى طالب عليهما السلام به منطقه اى گسيل داشت، على در اين سفر، دست به اقدامى زد كه موجب ناراحتى برخى اصحاب شد و از همين رو چهار تن از آنان هم پيمان شدند تا رسول خدا صلى الله عليه وآله را از اقدام على آگاه كنند.
عمران مى گويد: ما هر گاه از سفر بازمى گشتيم يكسره به نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله مى رفتيم و به ايشان سلام مى داديم.
عمران مى گويد: هنگامى كه آن چهار نفر به نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله رفتند يكى از آنان برخاست و گفت: اى رسول خدا! على چنين و چنان كرد.
رسول خدا صلى الله عليه وآله روى خود را برگرداند.
سپس دومى برخاست و گفت: اى رسول خدا! على چنين و چنان كرد.
رسول خدا صلى الله عليه وآله باز هم روى خود را برگرداند.
آن گاه سومى برخاست و گفت: اى رسول خدا! على چنين و چنان كرد.
رسول خدا صلى الله عليه وآله باز هم روى خود را برگرداند.
سپس چهارمى برخاست و گفت: اى رسول خدا! على چنين و چنان كرد.
عمران مى گويد: در اين هنگام كه چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله برافروخته شده بود به چهارمين نفر رو كرد و فرمود:
دعوا عليّاً، دعوا عليّاً، إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي;3
دست از سر على برداريد، دست از سر على برداريد. على از من است و من از على هستم و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.
ترمذى نيز به اِسناد خود از عمران بن حصين اين گونه روايت مى كند كه:
روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله سپاهى را به فرماندهى على بن ابى طالب عليهما السلام به منطقه اى گسيل داشت، على به اين مأموريت رفت و كنيزى را براى خود برگرفت، افراد سپاه اين كار على را نپسنديدند و از همين رو چهار تن از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله هم پيمان شدند كه هر گاه به ملاقات رسول خدا بروند ايشان را از اقدام على آگاه كنند.
مسلمانان پس از پايان همه سفرهاى خود، يكسره نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله مى رفتند، به ايشان سلام مى كردند و آن گاه به سوى بار و بنه خود بازمى گشتند. هنگامى كه افراد سپاه به نزد پيامبر آمدند، يكى از آن چهار نفر برخاست و گفت: اى رسول خدا! نديديد كه على بن ابى طالب چنين و چنان كرده است؟
رسول خدا صلى الله عليه وآله روى خود را برگرداند.
آن گاه دومى برخاست و سخنان اوّلى را تكرار كرد.
اما رسول خدا صلى الله عليه وآله از او روى خود را برگرداند.
آن گاه سومى برخاست و سخنان دومى را تكرار كرد.
اما رسول خدا صلى الله عليه وآله باز هم روى خود را برگرداند.
آن گاه چهارمى برخاست و سخنان آن سه تن را تكرار كرد.
در اين هنگام كه خشم در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله هويدا شده بود به او رو كرد و فرمود:
ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن من بعدي;
از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ از على چه مى خواهيد؟ على از من است و من از على، و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.
ترمذى پس از نقل اين روايت مى نويسد: اين حديث، يك حديث حَسَن4 است كه كمتر كسى به نقل آن پرداخته و ما نقل اين حديث را تنها از جعفر بن سليمان ديده ايم.5
بنابر نقل متقى هندى، طبرى نيز به اِسناد خود اين روايت را نقل كرده و صحّت آن را مورد تأييد قرار داده است، وى مى نويسد:
عمران بن حصين مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه وآله سپاهى را به فرماندهى على بن ابى طالب به منطقه اى گسيل داشت، مسلمانان در اين مأموريت به غنايمى چند دست يافتند و على دست به اقدامى زد كه سپاهيان را خوش نيامد.
در روايت ديگرى آمده است: على از ميان غنايم كنيزى را براى خود برگرفت، از همين رو چهار تن از افراد سپاه، هم پيمان شدند كه هر گاه به ملاقات رسول خدا صلى الله عليه وآله بروند ايشان را از اقدام على آگاه كنند.
مسلمانان پس از پايان همه سفرهاى خود، يكسره نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله مى رفتند، به ايشان سلام مى كردند و آن گاه به سوى بار و بنه خود بازمى گشتند. هنگامى كه افراد سپاه به نزد پيامبر آمدند و سلام كردند، يكى از آن چهار نفر برخاست و گفت: اى رسول خدا! نديديد كه على از ميان غنايم، كنيزى را براى خود برگرفته است؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله از او روى برگرداند.
آن گاه دومى برخاست و سخنان اوّلى را تكرار كرد، اما رسول خدا صلى الله عليه وآله از او روى برگرداند.
آن گاه سومى برخاست و سخنان دومى را تكرار كرد، اما رسول خدا صلى الله عليه وآله باز از او روى برگرداند.
آن گاه چهارمى برخاست و سخنان آن سه تن را تكرار كرد، در اين هنگام كه خشم در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله هويدا شده بود به او روكرد و فرمود:
ما تريدون من علي؟ علي منّي وأنا من علي وعلي وليّ كلّ مؤمن بعدي;
از على چه مى خواهيد؟ على از من است و من از على هستم و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.
ابن ابى شيبه و ابن جرير اين روايت را نقل كرده اند و ابن جرير صحّت آن را مورد تأييد قرار داده است.6
ابونعيم اصفهانى نيز اين روايت را به اِسناد خود از عمران اين گونه نقل مى كند:
رسول خدا صلى الله عليه وآله سپاهى را به فرماندهى على عليه السلام به منطقه اى گسيل داشت، على كنيزى را براى خود برگرفت، اما افراد سپاه اين كار وى را نپسنديدند، از همين رو چهار تن از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله هم پيمان شدند كه هر گاه به ملاقات رسول خدا بروند ايشان را از اقدام على آگاه كنند.
عمران مى گويد: مسلمانان پس از پايان همه سفرهاى خود، يكسره نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله مى رفتند، به ايشان سلام مى كردند و آن گاه به خانه خود مى رفتند. هنگامى كه افراد سپاه به نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله آمدند، يكى از آن چهار نفر برخاست و گفت: اى رسول خدا! نديديد كه على بن ابى طالب چنين و چنان كرده است؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله از او روى برگرداند.
آن گاه ديگرى برخاست و سخنان اوّلى را تكرار كرد، اما رسول خدا صلى الله عليه وآله از او روى برگرداند.
تا آن كه چهارمى برخاست و گفت: اى رسول خدا! نديديد كه على بن ابى طالب چنين و چنان كرده است؟
در اين هنگام كه خشم در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله هويدا شده بود به او رو كرد و سه بار فرمود:
ما تريدون من علي؟
از على چه مى خواهيد؟
آن گاه فرمود:
إنّ عليّاً منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي;7
همانا على از من است و من از على هستم و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.
1 . المصنّف: 12 / 79 ـ 80.
2 . القول الجلى فى مناقب على عليه السلام: 60.
3 . مسند احمد: 4 / 438.
4 . حديث حسن به اصطلاح اهل تسنّن، خبر مسندى است كه راويان آن، نزديك به درجه وثاقت باشند.
5 . صحيح ترمذى: 5 / 632.
6 . كنز العمال: 13 / 142، حديث 36444.
7 . حلية الأولياء: 6 / 294.