روايت امير مؤمنان على عليه السلام
حافظ طبرانى به اِسناد خود از عبدالله بن بريده از على عليه السلام چنين روايت مى كند:
روزى رسول خدا صلى الله عليه وآله على بن ابى طالب عليهما السلام و خالد بن وليد را به يمن گسيل داشت و هر كدام را به فرماندهى سپاهى منصوب كرد. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله هر دو را فراخواند و فرمود:
إذا اجتمعتما فعليكم علي;
اگر به هم رسيديد على فرماندهى هر دو سپاه را بر عهده بگيرد.
اين دو سپاه هر كدام به راه خود رفتند. على عليه السلام با سپاه خود به راه افتاد و دور شد. پس از اندك زمانى، تعدادى را اسير كرد و از ميان اسرا كنيزى را براى خود انتخاب نمود.
بريده مى گويد: من از دشمنان سرسخت على بودم، در اين هنگام مردى به نزد خالد بن وليد آمد و به او خبر داد كه على از ميان خمس غنايم، كنيزى را برگرفته است.
خالد گفت: اين چه كارى است؟
سپس مرد ديگرى آمد، و به اين ترتيب اخبار مربوط به اقدام على عليه السلام، يكى پس از ديگرى به خالد رسيد.
خالد مرا فراخواند و گفت: بريده! حال كه از ماجرا باخبر شده اى نامه مرا به رسول خدا صلى الله عليه وآله برسان.
او پس از نوشتن نامه، آن را به من داد و من به راه افتادم تا آن كه نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله رسيدم. آن حضرت نامه را با دست چپ خويش گرفت ـ و همان گونه كه خداوند فرموده بود خواندن و نوشتن نمى دانست ـ .1
بريده مى گويد: من هر گاه سخن مى گفتم سرم را پايين مى انداختم و تا پايان سخنانم سر برنمى داشتم، از همين رو در حالى كه سر به زير افكنده بودم شروع به سخن گفتن كردم و از على بدگويى نمودم تا آن كه حرف هايم تمام شد. همين كه سرم را بلند كردم ديدم رسول خدا صلى الله عليه وآله چنان خشمگين است كه جز در جريان جنگ با بنى قريظه و بنى نضير، ايشان را آن قدر خشمگين نديده بودم، آن گاه به من نگاه كرد و فرمود:
يا بريدة! أحبَّ عليّاً، فإنّما يفعل ما يؤمر به;
اى بريده! على را دوست بدار، زيرا همه كارهايش را فقط بر اساس دستورات، انجام مى دهد.
بريده مى گويد: من در حالى از محضر پيامبر برخاستم كه هيچ كس را به اندازه على عليه السلام دوست نداشتم.2
1 . گفتنى است كه اين مطلب به آيه 156 سوره اعراف (الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الاُْمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَالاِْنْجيلِ…) اشاره دارد و قابل بحث و بررسى است و در جاى خود بايد بحث شود.
2 . المعجم الأوسط: 5 / 25، حديث 4839.