عُرْوَة بن زبير
اين داستان را ابوداوود به سند خود از طريق زُهْرى از عُرْوَة بن زبير نقل كرده است. ما روايت او را از طريق ديگرى نيافتيم. اين روايت، از چند جهت منكر است:
1 ـ روايت مرسل است، چون عروه در دوران حكومت عمر، در سال 19 به دنيا آمد.
2 ـ عروه از كسانى است كه به دشمنى و كينه توزى با امير مؤمنان على عليه السلام مشهور و معروف است. شاگرد ويژه اش (يعنى زُهْرى) او را به جعل و وضع حديث براى عيب جويى و طعنه زدن بر على عليه السلام توصيف كرده است.
معمر گويد: زُهْرى دو روايت از عروه و عايشه در مورد على داشت. روزى از او درباره آن ها پرسيدم.
گفت: با آن ها و رواياتشان چه كار دارى؟ خدا نسبت به آن ها آگاه تر است; ولى من آن ها را در مورد حقوق بنى هاشم متّهم مى كنم(1).
فراتر اين كه فرزندش يحيى نيز او را به بدگويى و دشنام دادن به على عليه السلام متّهم مى سازد. اين ويژگى حسّاسى است كه از مصاديق اين حديث صحيح ـ كه در آن اختلافى نيست ـ قرار مى گيرد كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله به على عليه السلام فرمود:
«لا يحبّك إلاّ مؤمن ولا يبغضك إلاّ منافق»
«تو را دوست نمى دارد مگر مؤمن و دشمن نمى دارد مگر منافق».
يحيى بن عروه همواره مى گفت: هر گاه پدرم به ياد على مى افتاد به او دشنام مى داد(2).
يادآورى مى شود كه در شرح حال زُهْرى مطالب بيشترى در اين زمينه بيان خواهد شد و همه آن ها همين مطلب را تأكيد مى كنند كه دشمنى او با حضرت على عليه السلام سابقه داشته است تا جايى كه او، با وجود كم بودن سنش، به همراه عدّه اى از ياران خود، در جنگ جمل شركت كرد و در برابر آن حضرت قرار گرفت(3).
عروه، حديثى در فضيلت زينب، دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله جعل كرده كه در آن چنين آمده است:
رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله مى گفت: «زينب، بهترين دختران من است».
هنگامى كه اين حديث ساختگى به على بن الحسين عليهما السلام رسيد، به نزد او رفت و فرمود: اين چه حديثى است كه از قول تو شنيده ام، تو آن را نقل مى كنى تا از مقام و منزلت فاطمه بكاهى؟!
عروه گفت: ديگر آن را نقل نمى كنم.
هيثمى مى گويد: راويان اين حديث، راويان حديث هاى صحيح هستند(4).
بنا بر اين، روايت كسى كه حال و وضعش اين گونه است در موضوعى با اين اهميّت پذيرفته نمى شود. البتّه اين نكته بر كسانى كه به نقد حديث و رجال آگاه هستند، معلوم و آشكار است.
گذشته از اين ها، كسى كه اين روايت را از ابن زبير نقل كرده، همان زُهْرى است كه به تفصيل در مورد او سخن خواهيم گفت.
(1) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 4 / 64.
(2) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 4 / 102.
(3) تهذيب التهذيب: 7 / 161.
(4) مجمع الزوائد: 9 / 342 شماره 15231.