روايت احمد بن حنبل
احمد بن حنبل، امام حنبلى ها بيش از ديگران به اين داستان پرداخته و آن را در دو كتاب مسند و فضائل الصحابه آورده است. متن روايات او اين گونه است:
1 ـ عبداللّه از پدرش از وهب بن جرير از پدر او نقل مى كند كه از نعمان شنيدم كه از زُهْرى از على بن الحسين از مِسْوَر بن مخرمه نقل مى كرد كه مى گفت: على از . . . خواستگارى كرد . . ..
2 ـ عبداللّه از پدرش از ابو يمان از شعيب از زُهْرى از على بن الحسين نقل كرده كه مِسْوَر بن مخرمه به او خبر داده بود كه على بن ابى طالب از . . . خواستگارى كرد . . ..
3 ـ عبداللّه از پدرش از يعقوب ـ پسر ابراهيم ـ از پدرش از وليد بن كثير از محمّد بن عمرو از ابن حلحله دؤلى(1) از ابن شهاب نقل مى كند كه على بن الحسين به او گفت: زمانى كه آن ها بعد از كشته شدن حسين بن على از نزد يزيد بن معاويه به مدينه آمدند، مِسْوَر بن مخرمه به ديدن او آمد و گفت على بن ابى طالب از . . . خواستگارى كرد . . ..
4 ـ عبداللّه از پدرش از هاشم بن قاسم از ليث ـ پسر سعد ـ نقل مى كند كه عبداللّه بن عبيداللّه بن ابى مُلَيكه از مِسْوَر بن مخرمه نقل كرده است:
رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله بر فراز منبر بود، شنيدم كه حضرتش مى فرمود:
«خانواده هُشام بن مغيره از من اجازه خواستند تا دخترشان را به ازدواج على بن ابى طالب درآورند . . .»(2).
5 ـ عبداللّه از پدرش از اسماعيل بن ابراهيم از ايّوب از عبداللّه بن ابى مُلَيكه از عبداللّه بن زبير نقل مى كند:
على از دختر ابوجهل يادى كرد.
اين مطلب به رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله رسيد و حضرتش فرمود:
«فاطمه پاره تن من است، آن چه او را بيازارد، مرا آزرده است و آن چه او را ناراحت كند، مرا ناراحت كرده است»(3).
همچنين در فصل «فضايل فاطمه دختر رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله» از كتاب مناقب الصحابه چند گونه روايت آمده است:
6 ـ عبداللّه از پدرش از يحيى بن زكريّا از پدرش از شَعْبى نقل مى كند:
على عليه السلام از . . . خواستگارى كرد . . ..
7 ـ عبداللّه از پدرش از يزيد از اسماعيل از ابى حنظله روايت مى كند:
مردى از مردم مكّه به او خبر داد كه على از . . . خواستگارى كرد . . ..
8 ـ عبداللّه از پدرش از سُفيان از عمرو از محمّد بن على نقل مى كند:
على خواست با دختر ابوجهل ازدواج كند. وقتى اين خبر به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله رسيد، حضرتش بر فراز منبر چنين فرمود:
«على مى خواهد با عوراء، دختر ابوجهل ازدواج كند. او حق ندارد دخترِ دشمن خدا و دخترِ رسول خدا را در يك جا جمع كند; فاطمه پاره گوشت من است».
9 ـ عبداللّه از پدرش از اسماعيل بن ابراهيم از ايّوب از عبداللّه بن ابى مُلَيكه از عبداللّه بن زبير نقل مى كند:
على در مورد دختر ابوجهل سخن مى گفت، اين مطلب به رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله رسيد، حضرتش فرمود:
«إنّما فاطمة بضعة منّي، يؤذيني ما آذاها، وينصبني ما أنصبها»
«فاطمه پاره تن من است، آن چه او را بيازارد مرا آزرده است و آن چه او را ناراحت كند، مرا ناراحت كرده است».
10 ـ عبداللّه از پدرش از هاشم بن قاسم از ليث از عبداللّه بن عبيداللّه بن ابى مُلَيكه از مِسْوَر بن مخرمه نقل مى كند:
از رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله بر فراز منبر شنيدم كه مى فرمود:
«خانواده هُشام بن مغيره از من اجازه خواستند تا دخترشان را به ازدواج على بن ابى طالب درآورند . . .».
11 ـ عبداللّه از پدرش از ابو يمان از شعيب از زُهْرى نقل مى كند:
على بن الحسين به من خبر داد كه مِسْوَر بن مخرمه به او گفته بود كه على بن ابى طالب از دختر ابوجهل خواستگارى كرد، در حالى كه فاطمه همسر او بود . . .
وى در ادامه گفت: سپس على از اين خواستگارى دست كشيد.
12 ـ عبداللّه از پدرش از عبدالرزاق از معمر از زُهْرى از عروه از ايّوب از ابن ابى مُلَيكه نقل مى كند:
على بن ابى طالب از دختر ابوجهل خواستگارى كرد و وعده ازدواج گذاشته شد . . . سپس على از اين ازدواج دست كشيد و آن را رها كرد.
13 ـ عبداللّه از پدرش از وهب بن جرير روايت مى كند كه: پدرم گفت: از نعمان شنيدم كه از زُهْرى از على بن الحسين از مِسْوَر بن مخرمه نقل مى كرد كه على از . . . خواستگارى كرد . . .(4).
(1) احمد بن حنبل در اين جا محمّد بن عمرو را غير از ابن حلحله دؤلى دانسته است.
(2) مسند احمد: 5 / 427 ـ 430 شماره 18433.
(3) مسند احمد: 4 / 571 شماره 15691.
(4) فضايل الصحابه: 2 / 754 ـ 759.