نقد و بررسى دليل اول
نخستين دليلى كه ارائه شد گفتار خداوند متعال بود، آن جا كه مى فرمايد:
(وَسَيُجَنَّبُهَا الاَتْقَى * الَّذى يُؤتى مالَهُ يَتَزَكّى * وَما لاَِحَد عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَة تُجْزى)(1)
«به زودى باتقواترين مردم از آن (آتش جهنّم) دور داشته مى شود، همان كسى كه مال خود را مى بخشد تا پاك شود و هيچ كس را نزد او حق نعمتى نيست تا بخواهد او را جزا دهد».
اين يك آيه قرآنى است. ما در بحث هاى گذشته، درباره آياتى كه مربوط به امامت امير مؤمنان على عليه السلام بود اين گونه يادآور شديم: دلالت اين آيه بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام به اين بستگى دارد كه با دليل معتبر ثابت كنيم كه اين آيه در شأن و منزلت على عليه السلام نازل شده است، وگرنه اين آيه نيز، آيه اى از آيات قرآنى است كه هيچ نامى از حضرت على عليه السلام و غير ايشان در آن برده نشده است.
بنا بر اين، استدلال به اين آيه بستگى به مقدّماتى دارد تا بر امامت ابوبكر دلالت نمايد:
الف ـ استدلال به اين آيه براى امامت ابوبكر منوط بر اين است كه تمام دليل هايى كه بر معصوم بودن امير مؤمنان على عليه السلام اقامه شده است از اعتبار ساقط شوند. زيرا شخص معصوم در نزد خداى سبحان گرامى تر از كسى است كه مالش را در راه خدا مى بخشد.
بنا بر اين، اگر اين آيه درباره ابوبكر نازل شده باشد، استدلال به آن بستگى دارد بر باطل كردن ادلّه اى كه اماميه بر عصمت امير مؤمنان على عليه السلام اقامه كرده اند، وگرنه اگر يكى از آن ادلّه ثابت شود، مقام و منزلت على عليه السلام نزد خدا بالاتر و گرامى تر خواهد بود و استدلال به اين آيه براى امامت ابوبكر باطل خواهد شد.
ب ـ استدلال به اين آيه بر گرامى تر بودن ابوبكر نزد خداوند، آن گاه تمام خواهد بود كه ادلّه اى كه بر افضليّت امير مؤمنان على عليه السلام اقامه شده است تمام نباشد، وگرنه آن ادلّه صحيح و تمام، با احاديثى كه در تفسير اين آيه و دلالت آن بر گرامى تر بودن ابوبكر وجود دارد، معارض خواهند بود و هر دو حجّت خواهند بود و پس از تعارض هر دو ساقط خواهند شد و لذا اين آيه دلالتى بر امامت ابوبكر نخواهد كرد. البته به شرط آن كه استدلال به اين دلايل صحيح باشد و احاديث مربوط به آيه حجيّت داشته باشد.
از مواردى كه نياز به استدلال و دليل ندارد اين است كه:
على عليه السلام هرگز بر هيچ بُتى سجده نكرده، ولى ابوبكر بر بُت سجده كرده است. و به همين دليل است كه اهل سنّت هنگامى كه نام على عليه السلام را ذكر مى كنند، مى گويند: «كرّم اللّه وجهه» يعنى خداوند روى او را گرامى دارد; و همين اقتضا مى كند كه على عليه السلام در پيشگاه خداوند سبحان گرامى تر از ديگران باشد.
ج ـ استدلال به اين آيه مباركه به اين بستگى دارد كه آيه قطعاً در شأن ابوبكر نازل شده باشد و حال آن كه مفسّران در تفسير آيه اختلاف نظر دارند و سه نظريّه درباره آن ذكر كرده اند:
نظريه يكم: آيه براى عموم مؤمنان است و اختصاص به يك مؤمن ندارد.
نظريه دوم: آيه درباره قصّه ابودحداح و مردى كه صاحب درخت خرما بود نازل شده است، كه در تفسير در المنثور آمده است و هيچ ارتباطى به امامت ابوبكر ندارد.
نظريّه سوم: آيه در شأن ابوبكر نازل شده است.
بنا بر اين، امكان نزول آيه درباره ابوبكر، يكى از نظريات سه گانه است، و همين نظريّه نيز بستگى دارد به اين كه سند اين روايت صحيح باشد، و اگر سند آن تمام نباشد، استدلال به اين آيه درباره ابوبكر باطل خواهد شد.
حال شما را با سند اين روايت و تصريحى كه به ضعف آن شده است، آشنا مى سازيم:
اين روايت را طبرانى نقل كرده است و حافظ هيثمى در مجمع الزوائد پس از نقل طبرانى مى گويد:
در سند اين روايت، مصعب بن ثابت است و او از نظر نقل حديث ضعيف است(2).
پس نظريّه سوم كه يكى از نظريّات سه گانه بود، به اين روايت استناد دارد و چون اين روايت ضعيف است آن نظريه نيز از درجه اعتبار ساقط مى شود.
از طرفى مصعب و فرزندان زبير همان گونه كه در كتاب هاى مفصّل بيان شده است، از اهل بيت عليهم السلام منحرف بودند. يحيى بن مَعين، احمد بن حنبل و ابوحاتِم، مصعب را ضعيف شمرده اند.
نَسايى در مورد او مى گويد: مصعب از نظر نقل حديث قوى نيست. البته ديگر دانشمندان نيز درباره او سخنانى گفته اند(3).
حال چگونه مى توان براى گرامى تر بودن و افضليّت ابوبكر به آيه اى استدلال كرد كه در تفسير آن اولاً سه نظر مختلف وجود دارد، ثانياً نظرى كه مى گويد آيه در شأن ابوبكر است به روايتى ضعيف استدلال كرده است؟
افزون بر اين، باز هم تكرار مى كنيم كه اقامه اين استدلال بستگى دارد به اين كه ادلّه اماميّه بر افضليّت و برترى امير مؤمنان على عليه السلام و امامت آن حضرت، تمام نباشد.
(1) سوره ليل: آيات 17 ـ 19.
(2) مجمع الزوائد: 9 / 50 .
(3) تهذيب التهذيب: 10 / 144.