سخن تفتازانى درباره دلايل اماميه
سعد تفتازانى در كتاب خود سخن اماميّه را نقل مى كند و مى گويد: آن ها مى گويند كه بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله امامى جز على نيست، زيرا امام داراى شرايطى از قبيل معصوم بودن از گناه، سفارش رسول خدا صلى اللّه عليه وآله و برتر بودن نسبت به همگان است، و در هيچ كدام از اصحاب چنين شرايطى ديده نشده است.
وى پس از نقل اين گفتار، به بزرگ اماميّه شيخ محقق خواجه نصيرالدين طوسى و دانشمندان ديگر اماميه هجوم برده و به ساحت آن ها بى ادبى و جسارت مى كند. اكنون عين عبارت او را نقل مى كنيم تا حقيقت جويان از ميزان فهم و درك و ادب آن ها آگاه شوند، و سپس اين كلام را با سخنان علماى شيعه مقايسه كنند.
سعد تفتازانى چنين مى گويد:
«احتجّت الشيعة بوجوه لهم في إثبات إمامة علي بعد النبي من العقل والنقل، والقدح فيما عداه من أصحاب رسول اللّه الّذين قاموا بالأمر. ويدّعون في كثير من الأخبار الواردة في هذا الباب التواتر، بناء على شهرته فيما بينهم، وكثرة دورانه على ألسنتهم، وجريانه في أنديتهم، وموافقته لطباعهم، ومقارعته لأسماعهم.
ولا يتأمّلون كيف خفي على الكبار من الأنصار والمهاجرين، والثقات من الرواة والمحدّثين، ولم يحتجّ البعض على البعض، ولم يبرموا عليه الإبرام والنقض.
ولم يظهر إلاّ بعد انقضاء دور الإمامة وطول العهد بأمر الرسالة، وظهور التعصّبات الباردة، والتعسّفات الفاسدة، وإفضاء أمر الدين إلى علماء السوء، والملك إلى أُمراء الجور، ومن العجائب أنّ بعض المتأخّرين من المتشغّبين، الّذين لم يروا أحداً من المحدّثين ولا رووا حديثاً في أمر الدين، ملؤوا كتبهم من أمثال هذه الأخبار والمطاعن في الصحابة الأخيار، وإن شئت فانظر في كتاب التجريد المنسوب إلى الحكيم نصير الدين الطوسي، كيف نصر الأباطيل وقرّر الأكاذيب . . .»(1).
شيعه در اثبات امامت على با دليل هاى عقلى و روايى به چند وجه اقامه دليل كرده است و به تمام كسانى كه بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله امر اُمّت را به دست گرفتند طعنه وارد كرده و درباره آنان عيب ها و نقص هاى زيادى گرفته اند، حتّى در بسيارى از حديث هايى كه در اين زمينه وارد شده ادّعاى تواتر مى كنند.
چرا كه اين احاديث در ميان آن ها شهرت پيدا كرده و در همه زمان ها اين روايات بر سر زبان هايشان بوده و با طبيعت درونى آن ها هماهنگى داشته و همواره اين طعن ها و ايرادها را مى شنيدند، ولى هرگز فكر نمى كردند كه چگونه اين عيب ها از بزرگان مهاجر و انصار و روايت كنندگانى كه مورد اطمينان همه بوده اند مخفى مانده، و هيچ كدام از آن ها بر ديگرى دليل نياورده و چيزى كه دلالت بر درست يا نادرست بودن آن روايات باشد را بيان نكرده اند.
اين طعنه ها و عيب ها از زمانى آغاز شد كه دوران امامت آنان گذشت و سرسختى هاى بى ارزش و كج روى هاى باطل آشكار شد و امر دين به دانشمندان بدكردار، و رياست بر مردم به پادشاهان ستم كار كشيده شد.
خيلى عجيب است كه يكى از دانشمندان آن ها ـ كه اهل فتنه و آشوب بوده و از كسانى است كه گويا هيچ يك از گويندگان حديث را نديده و هيچ حديثى در دين روايت نكرده است ـ كتاب هايش را از اين گونه روايت ها و خبرهايى كه به اصحاب خوب رسول خدا صلى اللّه عليه وآله طعنه و ايراد وارد كرده پر نموده است. حال اگر مى خواهى به كتاب التجريد ـ كه نوشته نصيرالدين طوسى است ـ نگاه كن ببين چگونه از اباطيلى حمايت كرده و دروغ هايى را مقرر نموده است . . .».
(1) شرح المقاصد: 2 / 287.