2 . ابوابراهيم مزنى و نگاهى به شرح حال او
از دانشمندان ديگرى كه حديث «النجوم» را صحيح ندانسته ابوابراهيم مزنى شاگرد و مصاحب شافعى است. وى متوفاى سال 264 هجرى است. حافظ ابن عبدالبرّ سخن او را چنين نقل مى كند:
مزنى درباره گفتار پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله: «أصحابي كالنجوم» مى گويد:
اگر اين حديث صحيح باشد به اين معناست كه در آن چه اصحاب از پيامبر صلى اللّه عليه وآله نقل كرده اند و مواردى كه براى آن شاهد مى گيرند مى توان به آن ها اقتدا كرد؛ بنابراين، همه اصحاب مورد اعتماد و در آن چه از پيامبر نقل مى كنند، امين هستند. به نظر من معناى حديث فقط همين است.
اما مواردى كه اصحاب از ديد و نظر خود سخن گفته اند؛ اگر در نزد خود مورد قبول بود؛ برخى از آنان برخى ديگر را خطاكار نمى دانستند و يك ديگر را انكار نمى كردند، و كسى از آنان به سخن صحابى ديگر مراجعه نمى كرد. پس تدبّر كن و بينديش!1
آن چه براى بحث ما مفيد است عبارتى است كه مى گويد: «اگر اين روايت صحيح باشد». اما قضاوت درباره معنايى را كه از حديث «النجوم» بيان كرده به محققان حديث شناس واگذار مى نماييم.2
اينك نگاهى گذرا به شرح حال ابوابراهيم مزنى داريم با اين سخن كه همه شرح حال نويسان از او تميجد كرده اند.3
يافعى درباره او مى نويسد: فقيه و امام ابوابراهيم اسماعيل بن يحيى مزنى مصرى شافعى، مردى زاهد، عابد، مجتهد، مناظره گر و ژرف نگر در معانى دقيق بود و جمع زيادى نزد او به تحصيل علم مشغول بودند.
شافعى درباره او مى گويد: مزنى ياور مذهب من است.
وى پيشواى شافعى ها و آشناترين آن ها به طرق و فتواهاى شافعى و آن چه از او نقل مى كنند، مى باشد. كتاب هاى بسيارى نگاشته و در نهايتِ پارسايى بود و در زهد و احتياط، راه سختى را مى پيمود، دعايش مستجاب مى شد و هيچ يك از اصحاب شافعى، خود را از او مقدم نمى دانستند، او متصدّى غسل دادن امام شافعى شد.
1 . جامع بيان العلم وفضله: 2 / 923.
2 . البانى يكى از معاصران مى گويد: به نظر مى رسد كه متون اين حديث بر خلاف معنايى است كه مزنى از آن برداشت كرده است؛ بلكه منظور، سخنانى است كه صحابه طبق رأى خود گفته اند.
بنابراين، معناى حديث، دليل ديگرى بر جعلى و ساختگى بودنِ حديث بوده و سخن پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله نيست؛ چرا كه چگونه ما مى توانيم تصور كنيم كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به ما اجازه اقتدا به هر صحابى بدهد با اين كه در بين آنان عالم، متوسط در علم و كم دانش… وجود دارد؟! سلسلة الاحاديث الضعيفه والموضوعه: 1 / 82 .
3 . براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك: وفيات الأعيان: 1 / 196، مرآة الجنان: 2 / 177 و 178، طبقات الشافعيه: 2 / 93 و 109، العبر: 2 / 28، حسن المحاضره: 1 / 307.