17 . ابن حجر عسقلانى و نگاهى به شرح حال او
حافظ شهاب الدين ابن حجر عسقلانى نيز حديث «أصحابي كالنجوم» را زير سؤال برده و در تضعيف آن چنين مى گويد:
اين حديث را دارقطنى در كتاب المؤتلف از روايت سلام بن سليم، از حارث بن غصين، از اعمش، از ابوسفيان، از جابر به صورت حديث مرفوعه نقل كرده است، با اين عنايت كه سلام، از نظر روايت، فرد ضعيفى است.
از طرفى، دارقطنى اين حديث را در غرائب مالك از طريق حميد بن زيد، از مالك، از جعفر بن محمّد، از پدرش، از جابر نقل كرده است. در اين حديث آمده است:
فبأيّ قول أصحابي أخذتم اهتديتم، إنّما مثل أصحابي مثل النجوم من أخذ بنجم منها اهتدى؛
پس هر گفتار از اصحاب مرا بگيريد هدايت خواهيد يافت؛ چرا كه مثل اصحاب من مثل ستارگان هستند، هر كس ستاره اى را برگزيند هدايت مى يابد.
آن گاه دارقطنى گويد: نقل اين حديث از مالك ثابت نشده است و راويان پايين تر از مالك نيز مجهول و ناشناخته اند.
از سوى ديگر، اين حديث را عبد بن حميد و دارقطنى در كتاب الفضائل از حديث حمزه جزرى، از نافع، از ابن عمر نقل كرده اند؛ با اين عنايت كه راوى شناسان حمزه را به وضع و جعل حديث متّهم كرده اند.
قضاعى نيز اين حديث را در مسند الشهاب از حديث ابوهريره روايت كرده است كه يكى راويان آن سند، جعفر بن عبدالواحد هاشمى است كه راوى شناسان او را تكذيب كرده اند.
ابن طاهر نيز اين حديث را از روايت بشر بن حسين، از زبير بن عدى، از انس روايت كرده است كه بشر نيز به كذب متّهم است.
بيهقى نيز اين حديث را در المدخل از روايت جويبر، از ضحاك، از ابن عبّاس روايت كرده است. گفتنى است كه جويبر فرد متروكى است.
از طرفى، همين حديث را از روايت جويبر، از جواب بن عبداللّه به صورت مرفوعه آورده است كه حديث مرسلى خواهد بود.
بيهقى پس از اين مى گويد: اين متن مشهور است؛ ولى همه سندهاى آن ضعيف هستند.
آن گاه در المدخل روايتى را از عمر به صورت مرفوعه نقل مى كند كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
سألت ربّي فيما يختلف فيه أصحابي من بعدي.
فأوحى إليّ: يا محمّد! أنّ أصحابك عندي بمنزلة النجوم في السماء بعضها أضوأ من بعض، فمن أخذ بشيء ممّا هو عليه من اختلافهم فهو عندي على هدى؛
از پروردگارم درباره اختلاف اصحابم پس از خودم پرسيدم.
خداوند به من وحى فرمود: اى محمّد! به راستى كه اصحاب تو در پيشگاه من به سان ستارگان در آسمان هستند كه برخى از برخى ديگر نورانى تر هستند. پس هر كس مطلبى را از آن ها اخذ كند؛ هر چند اختلافى باشد، در نزد من بر هدايت خواهد بود.
آن گاه در ذيل اين حديث گويد: يكى از راويان آن عبدالرحيم بن زيد عمّى است كه از نظر راوى شناسان فرد متروكى است.1
اينك نگاهى گذرا به شرح حال ابن حجر عسقلانى داريم كه در كتاب هاى سيره نويسى با تمام تكريم و تعظيم از او ياد شده است.
جلال الدين سيوطى درباره او مى نويسد:
ابن حجر عسقلانى پيشواى حافظان در عصر خويش بود. وى قاضى القضاتى بود كه از همه سرزمين ها براى شاگردى او مى آمدند و در دوران او هيچ حافظى جز او نبود. وى كتاب هاى بسيارى را نگاشت كه موارد ذيل را مى توان نام برد: شرح بخارى، تعليق التعليق، تهذيب التهذيب، تقريب التهذيب، لسان الميزان، الاصابه فى معرفة الصحابه، نكت ابن الصلاح، رجال الأربعه و شرح آن و الألقاب.2
1 . الكاف الشاف في تخريج أحاديث الكشاف: 2 / 603 و 604.
2 . براى آگاهى بيشتر در شرح حال او ر.ك: حسن المحاضره: 1 / 363 ـ 316، البدر الطالع: 1 / 87 ـ 92، الضوء اللامع: 2 / 36 ـ 40، شذرات الذهب: 8 / 270 ـ 273 و منابع ديگر.