وجه استدلال به آيه ولايت
كيفيت استدلال متكلّمان بزرگ شيعه به آيه ولايت
عالمان و متكلّمان بزرگ شيعه، براى اثبات امامت و خلافت بلافصل امير مؤمنان عليه السلام، همواره به آيه شريفه ولايت استناد و استدلال فرموده اند. در اين جا به مناسبت، عباراتى از سيّد مرتضى، شيخ طوسى، خواجه نصيرالدين طوسى و علاّمه حلّى رحمهم الله در كيفيت استدلال به آيه ولايت ارائه خواهيم نمود.
مرحوم سيّد مرتضى در كتاب شافى فى الإمامة،1 با استناد به اين آيه ولايت، آن را در زمره نصوص بر امامت امير مؤمنان عليه السلام شمرده، مى نويسد:
قد دلّلنا على ثبوت النصّ على أمير المؤمنين عليه السلام بأخبار مجمع على صحّتها متّفق عليها، وإن كان الإختلاف واقعا في تأويلها، وبيّنا أنّها تفيد النصّ عليه عليه السلام بغير إحتمال ولا إشكال كقوله صلّى الله عليه وآله: «أنت منّي بمنزلة هارون من موسى»، و«من كنت مولاه فعلي مولاه»، إلى غير ذلك ممّا دللنا على أنّ القرآن يشهد به كقوله تعالى: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا)2;3
پيامبر خدا بر ثبوت نصّ بر امامت امير مؤمنان عليه السلام به وسيله اخبارى كه همه بر صحت آن اجماع دارند و درباره آن متفقند ما را راهنمايى نمود. اگر چه در تأويل اين روايات اختلاف شده است، اما از اين اخبار مى توان بدون احتمال خلاف و اشكال، نصّ بر امامت ايشان استفاده نمود، مانند فرمايش رسول خدا صلى الله عليه وآله كه فرمود: «جايگاه تو نزد من همانند جايگاه هارون نزد موسى است»، و «هر كه من صاحب اختيار اويم پس على صاحب اختيار اوست» و روايات ديگرى كه ما را دلالت مى كند بر شهادت قرآن به نص امير مؤمنان عليه السلام، مانند قول خداى تعالى كه مى فرمايد: «همانا صاحب اختيار شما خدا و رسولش و مؤمنانى هستند كه…».
ايشان در اثر ديگر خويش درباره دلالت لفظ «ولى» و مراد خداوند از «الذين آمنوا» مى نويسد:
ويدلّ على ذلك قوله تعالى: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله…) وقد ثبت أنّ لفظة «وليكم» في الآية، تفيد من كان أولى بتدبير أموركم ويجب طاعته عليكم. وثبت أيضاً أنّ المشار إليه فى قوله تعالى: (الَّذينَ آمَنُوا)، أمير المؤمنين عليه السلام وفي ثبوت ذلك وضوح النصّ عليه بالإمامة;4
آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله…) دلالت مى كند بر امامت امير مؤمنان عليه السلام و ثابت شد كه منظور از واژه «وليّكم» در آيه كسى است كه به تدبير امور شما مقدّم و سزاوارتر است و اطاعتش بر شما واجب. هم چنين ثابت مى كند كه مُشار اليه در (الَّذينَ آمَنُوا)، امير مؤمنان عليه السلام است و با اثبات اين مطلب، نص بودن آن بر امامت امير مؤمنان عليه السلام واضح مى گردد.
با توجّه به دلالت «إنّما» بر حصر و بر اساس بيان سيّد مرتضى رحمه الله، معناى آيه چنين خواهد بود: «تنها و منحصراً خدا، رسول خدا و امير مؤمنان على عليهما السلام كسانى اند كه اطاعتشان بر شما واجب و آنان متولّى امور شمايند». بنابراين آيه ولايت، نصّ بر امامت امير مؤمنان عليه السلام است.
مرحوم شيخ طوسى نيز در تلخيص الشافى به قوى ترين نص قرآنى بر امامت امير مؤمنان عليه السلام اشاره كرده و مى فرمايد:
فأقوى ما يدلّ عليها قوله تعالى: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله و…) ووجه الدلالة من الآية هو: إنّه ثبت أنّ المراد بلفظة «وليّكم» المذكورة في الآية: من كان متحقّقاً بتدبيركم، والقيام بأموركم، وتجب طاعته عليكم، وثبت أنّ المعنى بـ«الذين آمنوا»، أمير المؤمنين عليه السلام وفي ثبوت هذين الوصفين، دلالة على كونه عليه السلام إماماً لنا;5
قوى ترين دليل بر امامت امير مؤمنان، آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ…) است. وجه دلالت آيه اين است كه ثابت شود مراد از لفظ «وليّكم» در آيه كسى است كه براى تدبير نمودن امور شما و قيام به انجام آن امور تعيين شده و اطاعتش بر شما واجب است. همچنين ثابت شود كه مراد از «الذين آمنوا» امير مؤمنان عليه السلام است و اگر اين دو ثابت شود، دليلى خواهد بود بر امام بودن امير مؤمنان عليه السلام براى ما.
مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى در تجريد الاعتقاد، وجه دلالت آيه را به اجمال و اختصار بيان كرده، مى نويسد:
ولقوله تعالى: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ…) الآية. وإنّما اجتمعت الأوصاف في عليّ عليه السلام;
(بر امامت امير مؤمنان عليه السلام نص وجود دارد از جمله) آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ…) و تمام اوصاف (مذكور در آيه) در على عليه السلام جمع است.
اوصافى را كه خواجه در اين عبارت كوتاه بيان كرده و آن را در امير مؤمنان على عليه السلام جمع شده مى داند عبارتند از: ولايت، ايمان و صدقه دادن در حال ركوع.
مرحوم علاّمه حلّى نيز در شرح عبارت فوق مى نويسد:
أقول: هذا دليل آخر على إمامة عليّ عليه السلام وهو قوله تعالى: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ)والإستدلال بهذه الآية يتوقّف على مقدمات:
(إحداها) : أنّ لفظة إنّما للحصر.
ويدلّ عليه المنقول والمعقول. أمّا المنقول، فلإجماع أهل العربية عليه; وأمّا المعقول، فلأنّ لفظة (إنّ) للإثبات و(ما) للنفى قبل التركيب، فيكون كذلك بعد التركيب عملاً بالاستصحاب، وللإجماع على هذه الدلالة، ولا يصح تواردهما على معنى واحد ولا صرف الإثبات إلى غير المذكور والنفي إلى المذكور للإجماع فبقي العكس وهو صرف الإثبات إلى المذكور، والنفي إلى غيره وهو معنى الحصر.
(الثانية) : أنّ الولي يفيد الأولى بالتصرف، والدليل عليه نقل أهل اللغة واستعمالهم، كقولهم السلطان وليّ من لا وليّ له، وكقولهم وليّ الدم ووليّ الميت، وكقوله عليه السلام: أيما امرأة نكحت بغير إذن وليها فنكاحها باطل.
(الثالثة) : أنّ المراد بذلك بعض المؤمنين، لأنّه تعالى وصفهم بوصف مختصّ ببعضهم، ولأنه لولا ذلك لزم اتحاد الولي والمتولّى عليه.
وإذا تمهدت هذه المقدمات فنقول: المراد بهذه الآيات هو علي عليه السلام للإجماع الحاصل على أنّ من خصّص بها بعض المؤمنين، قال: إنه علي عليه السلام فصرفها إلى غيره خرق للإجماع، ولأنه عليه السلام إما كلّ المراد، أو بعضه للإجماع وقد بيّنا عدم العمومية، فيكون هو كلّ المراد، ولأن المفسّرين اتفقوا على أن المراد بهذه الآية علي عليه السلام لأنه لماتصدق بخاتمه حال ركوعه، نزلت هذه الآية فيه. ولا خلاف في ذلك;6
مى گويم: دليل ديگرى بر امامت امير مؤمنان على عليه السلام، آيه «همانا تنها سرپرست و صاحب اختيار شما، خدا، پيامبر او و مؤمنانى است كه نماز را برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند» مى باشد و استدلال به اين آيه بر مقدماتى متوقّف است:
نخست اين كه لفظ «إنّما» بيان گر حصر است و دلايل عقلى و نقلى بر اين امر دلالت مى كند.
اما دليل نقلى اجماع اهل لغت عرب بر آن است، و دليل عقلى آن است كه پيش از تركيب دو كلمه «إنّ» و «ما»، لفظ «إنّ» براى اثبات است و «ما» براى نفى. پس از تركيب اين دو كلمه با هم معناى حصر استفاده مى شود.
دوم اين كه واژه «ولى»، مفيد اولويت به تصرف است و دليل آن نقل و استعمال اهل لغت است، چنان كه مى گويند: «سلطان بر كسى كه سرپرست ندارد، اولى به تصرّف است»; و همان طور كه گفته مى شود: «ولىِّ دم» و«ولى الميّت» و مانند قول رسول خدا صلى الله عليه وآله كه فرمود: «هر زنى كه بدون اذن ولىّ خود ازدواج كند، نكاحش باطل است».
سوم اين كه منظور از «الذين آمنوا»، برخى از مؤمنان هستند ]نه همه آن ها[، زيرا خداى تعالى آن ها را به ويژگىِ مخصوص بعضى از ايشان توصيف كرده و ]دليل ديگر[ اين كه اگر منظور برخى از مؤمنان نباشد، اتحاد ولى (سرپرست) با مولا عليه (كسى كه مورد سرپرستى است) لازم مى آيد و چون اين مقدمات فراهم گشت، در نتيجه مراد از «الذين آمنوا» در اين آيه، ـ جهت حصول اجماع بر اختصاص برخى از مؤمنان به على عليه السلام ـ على عليه السلام است. پس انصراف «الذين آمنوا» به غير امير مؤمنان مخالفت با اجماع است.
دليل ديگر اين كه بر اساس اجماع، مراد از «الذين آمنوا» يا تنها امير مؤمنان عليه السلام است، و يا امير مؤمنان عليه السلام يكى از ]مؤمنان مذكور در آيه [است و ما عدم عموميت آيه را بيان كرديم; پس مراد تنها امير مؤمنان عليه السلام خواهد بود.
دليل ديگر اين كه همه مفسّران اتفاق نظر دارند كه مراد از اين آيه امير مؤمنان عليه السلام است; چرا كه وقتى ايشان در حال ركوع انگشتر خود را تصدّق فرمود، اين آيه درباره ايشان نازل شد و در اين باره اختلافى ]ميان مفسّران[ نيست.
چنان كه مى بينيم، علاّمه رحمه الله براى اثبات دلالت «إنّما» بر حصر، به دليل عقلى نيز استدلال مى كند. ظاهراً اين استدلال در پاسخ به شبهه فخر رازى است.
«إنّما» همواره بر حصر دلالت مى كند، مگر اين كه دليل خاص يا قرينه اى ديگر بر خروج «إنّما» از اين دلالت اقتضا كند.
هم چنين مرحوم علاّمه مى فرمايد: پيرامون اين كه مراد از (الَّذينَ آمَنُوا) در آيه حضرت امير مؤمنان عليه السلام است اجماع وجود دارد كه ما در اين باره به تفصيل سخن خواهيم گفت.
حال با ذكر روايات، پاسخ اغلب شبهات روشن مى شود; از اين رو در آغاز به روايات در اين باره كه فقط از منابع غير شيعى نقل مى كنيم خواهيم پرداخت.
استناد به آيه ولايت در اثبات امامت امير مؤمنان عليه السلام در صورتى كامل و تمام است كه سه قسمت از اين آيه مورد بررسى قرار گيرد:
1 . دلالت «إنّما» بر حصر;
2 . اثبات اين كه واژه ولى در كلمه «وليّكم» به معناى سرپرست، مدبّر امور و واجب الإطاعة است.
3 . مقصود از «الذين آمنوا» در آيه حضرت امير مؤمنان على عليه السلام است.
1 . اين كتاب شريف، ردّى بر كتاب المغني في الإمامة، تأليف قاضى عبدالجبار معتزلى استرآبادى است. كتاب الشافي في الإمامة توسط مرحوم شيخ طوسى خلاصه شده و نام تلخيص الشافي بر آن نهاده شده است.
2 . سوره مائده: آيه 55.
3 . الشافي في الإمامة : 3 / 99.
4 . الذخيرة في علم الكلام: 438.
5 . تلخيص الشافي: 2 / 10.
6 . كشف المراد في شرح تجريد الإعتقاد: 394 ـ 395.