نظر برخى از عالمان درباره «روايت ذو الشمالين»
شيخ طوسى در تهذيب مى گويد:
مع أن في الحديثين الأولين ما يمنع من التعلّق بهما وهو حديث ذي الشمالين وسهو النبيّ صلّى الله عليه وآله وهذا ممّا تمنع العقول منه;1
در دو حديث نخست مطلبى است كه التزام به آن ممنوع است و آن دو حديث ذوالشمالين و سهو پيامبر صلى الله عليه وآله است كه عقول از پذيرش آن دو سر باز مى زند.
وى در كتاب استبصار نيز مى نويسد:
ذلك ممّا تمنع منه الأدلّة القاطعة في أنّه لا يجوز عليه السهو والغلط صلّى الله عليه وآله;2
اين ]حديث[ از مواردى است كه ادله قطعى اى كه ارتكاب سهو و غلط را جايز نمى داند، آن را رد مى كند.
علاّمه حلى رحمة الله عليه در تذكره مى نويسد:
خبر ذي اليدين عندنا باطل، لأن النبي صلّى الله عليه وآله لا يجوز عليه السهو;3
خبر ذواليدين نزد شيعيان باطل است، چرا كه پيامبر ممكن نيست مرتكب سهو شود.
شهيد اول رحمة الله عليه نيز در ذكرى مى گويد:
وهو متروك بين الإمامية، لقيام الدليل العقلي على عصمة النبي صلّى الله عليه وآلهعن السهو;4
]اين روايت[ بين شيعيان متروك است، چرا كه شيعيان دليل عقلى بر عصمتِ پيامبر از سهو اقامه كرده اند.
صاحب جواهر به صورت مفصل و استدلالى به حديث ذو الشمالين مى پردازد و مى نويسد:
فالإنصاف أنه لا يجترئ على نسبته إليهم عليهم السلام لما دلّ من الآيات والأخبار.
وأنّهم تنام أعينهم ولا تنام قلوبهم، وأنّ حالهم في المنام كحالهم في اليقظة… .
وأنّهم علموا ما كان وما يكون من أول الدهر إلى انقراضه، وأنّهم جعلوا شهداء على الناس في أعمالهم،
وأنّ ملائكة الليل والنهار كانوا يشهدون مع النبي صلّى الله عليه وآله صلاة الفجر.
وأن الملائكة كانوا يأتون الأئمة عليهم السلام عند وقت كلّ صلاة وأنّهم ما من يوم ولا ساعة ولا وقت صلاة إلاّ وهم ينبهونهم لها ليصلوا معهم، وأنّهم كانوا مؤيدين بروح القدس يخبرهم ويسددهم;5
انصاف اين است كه جرأتى بر نسبت دادن سهو به آن ها ]رسول خدا و ائمه عليهم السلام[ وجود ندارد، چرا كه آيات قرآن و روايات ]اين اجازه را به ما نمى دهد[.
همانا ايشان چشمانشان مى خوابد در حالى كه قلبهايشان نمى خوابد. همانا حال ايشان در خواب مانند حال بيداريشان مى ماند… .
و به درستى كه ايشان ]كسانى هستند[ كه به آن چه بوده و خواهد آمد از ابتداى عالم تا انقراض آن علم دارند و اينان شاهدان بر اعمال مردم هستند. و به حقيقت ملائكه شب و روز هميشه با پيامبر صلى الله عليه وآله در نماز صبح حاضر مى شوند. و همانا ملائكه هميشه در هنگام هر نمازى به نزد ائمه عليهم السلام آيند و به درستى كه آن ها هيچ روز، ساعت و وقت نمازى نيست مگر اين كه ملائكه ائمه را يادآور شوند تا اين كه با ايشان نماز بخوانند. ائمه عليهم السلام به وسيله روح القدس كمك مى شوند و وى ايشان را باخبر مى سازد و تحكيم مى نمايد.
بر اساس روايات صحيح، به هنگام خواب چشم پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به خواب مى رود، اما دل ايشان بيدار است.
چگونه مى شود حال معصومان در خواب به سان بيدارى ايشان باشد؟ چطور مى شود كسى خواب باشد و در عين حال بيدار باشد؟
عقل به جهت محدوديتش از درك بسيارى از حقايقى كه در اطراف ما اتفاق مى افتد و يا اتفاقاتى كه إخبار مى شود عاجز است. اين كه چگونه آتش به يك باره براى حضرت ابراهيم گلستان مى شود; دريا براى قوم بنو اسرائيل شكافته شود; عصايى چوبين و جماد ناگهان اژدهايى زنده مى گردد; مرده اى زنده شود و مواردى از اين قبيل از حيطه عقل ما و درك عقلانى انسانها خارج است. از اين رو كوته فكرى است كه بگوييم چون نمى فهميم پس چنين چيزى نيست!
به عبارت ديگر عقل و سطح فهم ما از درك چنين حقايقى پايين تر است و اگر سطح فكرمان بالا رود، خواهيم فهميد كه نيازى به پايين آوردن سطح آن مطالب فوق العاده نخواهد بود.
و به قول آن استاد كه شاگردان تقاضاى پايين آوردن سطح درس را از وى كرده بودند، گفت بايد شاگردان سطح فهم و درك خود را بالا مى برند نه استاد سطح علم را پايين بياورد.
اين روايت علاوه بر مصادر شيعى،6 در مصادر سنّى نيز مشاهده مى شود.7
هم چنين بر اساس تعاليم وحيانى، ملائكه براى اقامه نماز و اقتدا به پيامبر صبحگاهان نزد او مى آيند. با اين حال چطور ممكن است ملائكه براى اقتدا به وى خدمت پيامبر آمده و ايشان را خواب ببينند و نماز آن حضرت قضا شود؟!
بنابراين هر چند سند اين گونه احاديث صحيح هم باشد، ولى ظاهر آن مورد قبول نيست و ما به صحت هيچ كتابى از ابتدا تا آخر آن معتقد نيستيم; مگر قرآن مجيد كه از ابتداء تا انتهاى آن وحى مُنزَل است.
اين كلمات صاحب جواهر برداشتى از آيات و روايات قطعى است. همين باعث شد تا ايشان در ابتداء كلام بگويد كسى نمى تواند به خود جرأت دهد به معصومين نسبت سهو دهد.
اما درباره روايات عامّه بايد دانست، دروغ در كتاب هاى آنان حتى در صحاح ستّه فراوان است و ما پيش تر اين موضوع را ثابت كرده ايم. اما در مقابل، به سبب زحماتى كه دانشمندان شيعه در طول تاريخ كشيده اند اين قبيل روايات در مجامع حديثى شيعه بسيار كم است.
اهل سنّت از ابوهريره روايت مى كنند كه مى گفت: به نزد پيامبر رفتم و عرض كردم اى رسول خدا، احاديث شما بسيار است و من به خاطر فراوانى آن ها بعضى رافراموش مى كنم. رسول خدا به او توجّهى و عنايتى كردند و او پس از آن هرگز دچار فراموشى نشد و تمام آن چه را كه از پيامبر مى شنيد حفظ مى كرد.8 ـ البته اين هم دروغ است ـ عجيب اين است كه آنان از همين شخص احاديثى را نقل مى كنند كه بيان گر سهو النبى است. حال جاى اين سؤال هست كه چگونه ممكن است كسى بر اثر توجه پيامبر دچار سهو و نسيان نشود، اما خود پيامبر از سهو و فراموشى در امان نباشد؟!
حاصل آن كه بر اساس قاعده عمومى مذكور مى توانيم تمام آن چه را كه به حسب ظاهر با قرآن و روايات منافات دارد، حل كنيم و اگر نتوانستيم سكوت مى كنيم و يا مى گوييم باطل است.
1 . تهذيب الأحكام: 2 / 181، ذيل حديث 27.
2 . الإستبصار: 1 / 371، ذيل حديث 1411.
3 . تذكرة الفقهاء: 3 / 274 ـ 275.
4 . ذكرى الشيعة في أحكام الشريعه: 4 / 10.
5 . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام: 13 / 72 ـ 76.
6 . الكافي: 3 / 155 / ح 1; الإستبصار: 1 / 370 / ح 4.
7 . صحيح البخاري: 1 / 44 و 308 و 4 / 168; صحيح مسلم: 2 / 181; المستدرك: 2 / 431; المصنّف (صنعانى): 2 / 405 / ح 3864 و منابع ديگر.
8 . ر.ك: صحيح البخاري: 4 / 188; الإستيعاب في معرفة الأصحاب: 4 / 1771; الطبقات الكبرى: 2 / 362 و 4 / 329; سير أعلام النبلاء: 2 / 595.