نظر ابن حجر عسقلانى درباره احاديث شأن نزول آيه ولايت و اسناد آن
ابن حجر عسقلانى، از عالمان سنّى در قرن نهم است كه به وى لقب «شيخ الإسلام» داده اند. او روايت مربوط به شأن نزول آيه را به پنج سند نقل مى كند. در كتاب الكاف الشاف فى تخريج احاديث الكشاف كه در ذيل كتاب الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل زمخشرى چاپ شده است، مى خوانيم:
1 ـ رواه ابن ابى حاتم من طريق سلمة بن كهيل، قال تصدّق علي بخاتمه وهو راكع فنزلت: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ).
2 ـ ولابن مردويه من رواية سفيان الثوري عن ابن سنان عن ضحّاك عن ابن عبّاس قال: كان علي قائماً يصلّي، فمرّ سائل وهو راكع فأعطاه خاتمه فنزلت.
3 ـ وروى الحاكم في علوم الحديث من رواية عيسى بن عبدالله بن عمر بن على: حدّثنا أبي عن أبيه عن جده عن علي بن أبي طالب قال: نزلت هذه الآية (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَهُمْ راكِعُونَ) فدخل رسول الله صلى الله عليه وآله المسجد والناس يصلّون بين قائم وراكع وساجد وإذا سائل، فقال له رسول الله صلى الله عليه وآله، أعطاك أحد شيئاً؟ قال: لا الاّ هذا الراكع يعنى عليّاً، أعطاني خاتمه.
4 ـ رواه الطبراني في الأوسط في ترجمة محمّد بن علي الصائغ وعند ابن مردويه من حديث عمّار بن ياسر قال: وقف بعلي سائل وهو واقف في صلاته، الحديث. وفي إسناده خالد بن يزيد العمري وهو متروك.
5 ـ ورواه الثعلبي من حديث أبي ذر مطوّلا وإسناده ساقط;1
ابن ابى حاتم از طريق سلمة بن كهيل روايت كرد كه گفت: على عليه السلام انگشترش را در حال ركوع تصدّق فرمود; از اين رو آيه «انّما وليّكم الله ورسوله…» نازل شد.
ابن مردويه نيز از طريق روايت سفيان ثورى، از ابن سنان، از ضحّاك، از ابن عباس نقل مى كند كه گفت: على عليه السلام به نماز ايستاده بود كه سائلى از كنار او گذشت و ايشان در حال ركوع انگشترش را به سائل عطا كرد، سپس آيه نازل شد.
و حاكم در كتاب علوم الحديث، از روايت عيسى بن عبدالله بن عمر بن على عليه السلام روايت كرد كه پدرم، از پدرش، از جدش، از على بن ابى طالب عليه السلام حديث كرد كه فرمود: آيه «انّما وليّكم الله ورسوله…» نازل شد. پس رسول خدا صلى الله عليه وآله داخل مسجد شد در حالى كه مردم نماز مى خواندند و در قيام، ركوع و سجود بودند. آن گاه رسول خدا صلى الله عليه وآله به سائل فرمود: آيا كسى چيزى به تو عطا كرد؟ عرضه داشت: نه، مگر آن كسى كه در ركوع بود، يعنى على عليه السلام انگشترش را به من عطا كرد.
طبرانى نيز در معجم الأوسط در ترجمه محمّد بن على صائغ اين حديث را روايت كرده است و ابن مردويه از حديث عمار بن ياسر روايت كرد كه گفت: سائلى نزد على عليه السلام ايستاد در حالى كه ايشان به نماز ايستاده بود… و در سلسله سند آن خالد بن يزيد عمرى است كه متروك مى باشد.
و ثعلبى هم حديث را از طريق ابوذر به صورت طولانى و مفصّل روايت كرده و اسناد آن ساقط است.
همان طور كه مشاهده شد، ابن حجر عسقلانى نيز روايت ابن ابى حاتم از طريق سلمة بن كهيل را بدون هيچ خدشه اى در سند آن نقل كرد. هم چنين سند روايت سفيان ثورى، از ابن سنان، از ضحّاك، از ابن عباس را بر خلاف ابن كثير كه گفته بود ضحّاك، ابن عباس را درك نكرده است، بدون هيچ خدشه اى در سند آن نقل مى كند.
از نظر وى سند روايت هاى حاكم روايت حاكم نيشابورى در علوم الحديث نيز بدون اشكال است. اما روايت طبرانى در المعجم الاوسط را دچار اشكال مى داند و خالد بن يزيد عمرى را متروك مى شمارد. وى هم چنين سند روايت هاى ثعلبى از ابوذر رحمه الله را ساقط شمرده است.
1 . الكاف الشاف في تخريج أحاديث الكشاف: 1 / 649.