نزول آيه ولايت درباره افرادى غير از اميرالمؤمنين
در برابر روايات فراوان و صحيح السندى كه بيان گر نزول آيه ولايت در شأن اميرالمؤمنين عليه السلام هستند، سه قول معارض وجود دارد. ابن جوزى مى نويسد:
قوله تعالى: (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ) إختلفوا فيمن نزلت على أربعة أقوال:
أحدها: أنّ عبدالله بن سلام وأصحابه جاءوا إلى رسول الله صلّى الله عليه وآله وقالوا: إنّ قوماً قد أظهروا لنا العداوة، ولا نستطيع أن نجالس أصحابك لبعد المنازل، فنزلت هذه الآية، فقالوا: رضينا بالله وبرسوله وبالمؤمنين، وأذّن بلال بالصلاة، فخرج رسول الله صلّى الله عليه وآله، فإذا مسكين يسأل الناس، فقال رسول الله صلّى الله عليه وآله: «هل أعطاك أحد شيئاً»؟ قال: نعم. قال: «ماذا»؟ قال: خاتم فضّة. قال: «من أعطاكه»؟ قال: ذاك القائم، فإذا هو عليّ بن أبي طالب، أعطانيه وهو راكع، فقرأ رسول الله صلّى الله عليه وآله هذه الآية. رواه أبو صالح عن ابن عباس، وبه قال مقاتل. وقال مجاهد: نزلت في عليّ بن أبي طالب، تصدّق وهو راكع.1
والثانى: أنّ عبادة بن الصامت لمّا تبرأ من حلفائه اليهود نزلت هذه الآية في حقّه. رواه العوفي عن ابن عباس.
والثالث: أنّها نزلت في أبي بكر الصّديق، قاله عكرمة.
والرابع: أنّها نزلت فيمن مضى من المسلمين ومن بقي منهم، قاله الحسن;
درباره آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَرَسُولُهُ) و اين كه مراد از «الذين آمنوا» در آيه چه كسى است اختلاف پديد آمده است. در اين باره چهار قول وجود دارد.
قول نخست: عبدالله بن سلام و اصحابش نزد رسول خدا صلى الله عليه وآله آمدند و گفتند: قوم ما دشمنى را بر ما آشكار ساختند و ما به جهت دورى منازلمان نمى توانيم با اصحاب شما همنشين شويم، پس اين آيه نازل شد و آن ها گفتند: ما به خدا، رسولش و به مؤمنان راضى شديم. در اين حال بلال براى نماز اذان گفت. رسول خدا صلى الله عليه وآله ]از منزل براى رفتن به مسجد[ خارج شد، در حالى كه فقيرى از مردم درخواست كمك مى كرد. رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: آيا كسى چيزى به تو عطا كرد؟ گفت: بله. فرمود: چه چيزى؟ عرضه داشت: انگشتر نقره. فرمود: چه كسى آن را به تو عطا كرد؟ عرضه داشت: آن كه ايستاده است و آن على بن ابى طالب عليه السلام است كه در حال ركوع انگشتر را به من عطا كرد. پس رسول خدا صلى الله عليه وآله آيه مورد نظر را خواند.
اين قول را ابوصالح از ابن عباس روايت كرده و مقاتل به آن قائل است.
مجاهد نيز مى گويد: آيه درباره على بن ابى طالب عليهم السلام نازل شده است، زيرا او در حال ركوع صدقه داده است.
قول دوم: وقتى عبادة بن صامت از هم پيمانان يهودى خود تبرى جست، اين آيه در حق وى نازل شد. اين قول را عوفى از ابن عباس نقل كرده است.
قول سوم: آيه درباره ابوبكر نازل شده است. قائل اين سخن عكرمه است.
قول چهام: اين كه آيه درباره گذشتگان و باقى ماندگان از مسلمانان نازل شده است. اين گفتار حسن بصرى است.
پيشتر رواياتى را كه بيان گر نزول آيه ولايت درباره حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بودند به تفصيل مطرح كرديم. با بررسى سند اين روايات روشن شد كه صدور آن ها قطعى و سندشان صحيح است و بيش از پنجاه نفر از راويانِ مهم اهل سنّت اين احاديث را در عصرهاى مختلف روايت كرده اند. هم چنين قول بسيارى از عالمان اهل سنّت را مبنى بر اجماع مفسّران بر نزول اين آيه درباره حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مطرح شد و نيز از قول آلوسى نقل كرديم كه وى اعتراف مى كند غالب اخباريين به نزول آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام معترفند. بنابراين باوجود اين همه شواهد و دلايل محكم، هر قولى در مقابل اين قول قرار گيرد، شاذ و غير قابل اعتنا خواهد بود.
چنان كه پيشتر گفتيم، حق ستيزان براى مخفى نگاه داشتن حقيقت از هيچ اقدامى فروگذار نمى كنند و حتى در اين راه از جعل و نسبت دادن احاديث به راويان نيز ابائى ندارند. اينان گاه احاديث بسيار معتبر و روشن را به بهانه شيعه بودن راوى طرد مى كنند و گاهى نيز اقوال مطرود و ضعيفى را كه به همان راوى منتسب است، شاهدى بر ادعاى خود مى گيرند. به عنوان نمونه در حديث ثقلين خدشه مى كنند به اين بهانه كه يكى از رجال سند آن «عطيه» است. در اين جا عطيه را رافضى و ضعيف معرفى مى كنند، امّا درباره شأن نزول آيه ولايت حديثى را جعل و به وى منتسب ساخته و به عنوان معارضى با احاديث نزول آيه درباره اميرالمؤمنين عليه السلام به آن استناد مى كنند! و يا اين احاديث را كه در صحت سند آن ها شكّى وجود ندارد با حديث راوى و ناقلى هم چون عكرمه بربرى ردّ مى كنند! آيا به راستى قول عكرمه راـ كه بر اساس مبانى رجالى خود اهل تسنّن، غير ثقه است ـ مى توان در مقابل قول مشهورِ غالب اخباريين قرار داد؟ آيا به صِرف يك نقل مرجوح و ضعيف از عكرمه و حسن بصرى، مى توان اجماع مفسّران را ناديده گرفت؟!
حاكم حسكانى، روايات مربوط به نزول آيه ولايت درباره اميرالمؤمنين عليه السلام را با اسانيد فراوان از صحابه و طبقات ديگر مطرح ساخته و در اين ميان، شعر حسّان بن ثابت را در اين باره بيان كرده، مى نويسد:
أبا حسن تفديك نفسي ومهجتي *** وكل بطىء في الهدى ومسارع
أيذهب مدحي والمحبر ضائعا *** وما المدح في جنب الإله بضائع
وأنت الذي أعطيت إذ كنت راكعاً *** زكاتا فدتك النفس يا خير راكع
فانزل فيك الله خير ولاية *** فبيّنها في نيّرات الشرائع2
بنابراين نمى توان و نبايد در مقابل اين روايات كثير و صحيح السند به چند روايت مرجوح و ضعيف استناد كرد.
1 . زاد المسير في التفسير: 2 / 292.
2 . شواهد التنزيل لقواعد التفضيل: 1 / 236.