مسأله سهو و غلو از ديدگاه شيخ صدوق
مرحوم شيخ صدوق رحمة الله عليه كه مقام علمى بسيار والايى دارد و جايگاه ايشان بالاتر از اين است كه بخواهيم درباره شخصيت ايشان سخنى بگوييم، از استاد خود محمّد بن حسن بن وليد اين گونه نقل مى كند:
أوّل درجة في الغلوّ نفي السهو عن النبي صلّى الله عليه وآله;1
نخستين مرتبه غلو، اعتقاد به نبود سهو از پيامبر است.
شيخ صدوق رحمه الله براى جواز سهو النبى دو وجه ذكر كرده است:
1 ـ رواياتى هم چون روايت ذواليدين كه شيخ صدوق بنابر مبناى خود در احاديث آن روايت را قبول فرموده;
2 ـ نفى سهو از نبىّ غلو است، و غلو نيز بالاجماع حرام و باطل است.
پاسخ: اين مطلب در منظر و ديدگاه علمى بزرگانى هم چون شيخ مفيد، شيخ طوسى، سيد مرتضى و فقهاء ديگر بوده است و ما نظر ايشان را پيرامون رواياتى كه شيخ صدوق بر اساس آن اين رأى را قبول كرده است خوانديم و همه آن بزرگان، وقوع سهو را از پيامبر غير ممكن دانسته و به بطلان اين روايت نظر داده اند.
شيخ بهايى در اين باره مى فرمايد:
نسبة السّهو إلى الصدوق أولى من نسبته إلى النبي.2
اما اگر مقصود شيخ صدوق ـ چنان كه برخى ـ به اين مطلب اشاره كرده اند اين باشد كه خداوند متعال مى تواند پيامبر اكرم را إسهاء كند، يعنى اگر مؤمنين براى نماز بيدار نشدند و يا در نماز سهوى برايشان پيش آمد كرد همديگر را سرزنش نكنند، خداوند پيامبر را به سهو بيندازد و آن گاه كه براى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله چنين اتفاقى بيفتد، ديگر اين حالت براى ديگران عيب و عار نخواهد بود.
اين نظريّه هر چند هرگز تحقق پيدا نكرده اما از جهتى قابل قبول است، زيرا «سهو» غير از «اسهاء» است. «سهو» از «شيطان» است و او بر پيامبر تسلط ندارد، همان طور كه خداوند متعال مى فرمايد:
(إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ);3
شيطان بر كسانى سلطنت دارد كه از او پيروى مى كنند.
بنابراين، اگر از بزرگانى هم چون شيخ مفيد، شيخ طوسى، محقق حلّى، علاّمه حلّى، شهيد ثانى و صاحب جواهر كه بزرگان فقه، اصول و كلامند بپرسيم كه آيا در مقام ثبوت اسهاء نبى از جانب خداوند متعال جايز است يا نه؟ پاسخ ايشان مثبت خواهد بود مشروط بر اين كه با مبانى عقلانى عصمت منافاتى نداشته باشد.
درباره غلو نيز بايد گفت: همه علماء آن را حرام مى دانند و هيچ اختلافى وجود ندارد. شيخ صدوق،4 شيخ طوسى و ديگر عالمان شيعى معتقدند كه بالا بردن پيامبر به بيش از آن چه است حرام و كفر است. مثلاً قائل به ربوبيت و يا ازلى بودن پيامبر شوند. پس در كبراى قضيه كه غلو كفر است اختلافى نيست و اختلاف و محل بحث در صغراى قضيه است. از طرفى شيخ صدوق نفى سهو را غلو مى داند و از طرف ديگر ديگران غلو نمى دانند. اين همان بحث صغروى است كه چنين بحثى در موضوعات فراوان است.
قول تحقيقى و صحيح آن است كه نفى سهو از پيامبر غلو نمى باشد، بلكه دليل هاى قطعى بر عدم سهو نبى دلالت دارد.
اكنون توجه به چند نكته ضرورى است:
1 . در مسائل اعتقادى مقلّد نيستيم;
2 . به صِرف بزرگى اشخاص نبايد موجب تبعيت از آن ها شود، چرا كه اشتباه كوچك شخص بزرگ، بزرگ است;
3 . اختلاف در مصاديق و جزئيّات طبيعى است. البته بايد ضمن احترام و حفظ شأن بزرگان مكتب، براى دست يابى به حقيقت كوشش نموده و واقعيت را به اثبات برسانيم.
1 . من لا يحضره الفقيه: 1 / 360.
2 . ر.ك: التنبيه بالمعلوم من البرهان على تنزيه المعصوم عن السهو والنسيان: 13.
3 . سوره نحل: آيه 100.
4 . من لا يحضره الفقيه: 1 / 359 ـ 360.